طبقات در رشحات قاسم هاشمی نژاد
ابراهیم رئیسی


طبقات در رشحات قاسم هاشمی نژاد
ابراهیم رئیسی نویسنده : ابراهیم رئیسی
تاریخ ارسال :‌ 23 آبان 97
بخش : اندیشه و نقد

نور سخن
طبقات در رشحات قاسم هاشمی نژاد

ابراهیم رئیسی


المرء مع من احب
پیامبر " صلى الله عليه وسلم"


 مرد فردا بازوست که امروز به مهر دل فازوست.
طبقات صوفیه /محمد سرور مولایی


چرا طبقات و نه رشحاتی دیگر از قاسم هاشمی نژاد. که هم سوگسرود باشد و هم داد در منقبت او به تمامی بدهیم. خوش شاید این است که از چیره دستی‌هایش در نقدها، سخت گیری‌هایش در انشاء و خیال پردازی‌هایش در اشعار، یاد کردی آید. اما چه کنیم که این شولانِ پیرانه‌سری او که به تعبیر خودش سی سال همدم بالینی‌اش بوده بایست باشد. آنچه که او را تن به سخن گفتن و گفتن وا داشته، نه برای خود که برای امانت و میراث، از برای تشنگانِ معرفتِ پس از خود.
نیک می‌دانسته که وقتی از تقریرات شاگردان پیر هرات سخن می‌گفته از "طعم دهن خواجه" یاد می‌کرده و خواسته پس از سده‌ها آن را به ما انتقال دهد. وقتی از پیچیدگی‌های مخصوص در طبقات سخن می‌گوید: می‌خواهد از تقریب خویش به اولیا بگوید از اینکه متن در تن وقت است: که می‌خواهم برایتان بازگو کنم. و طعم دهن قاسم هاشمی نژاد است که طبقات طعم دل‌انگیز در دقایقی می‌گیرد که قبل از او فهمیدنش بی هیچ مددی حاصل نبود. زیرا اوست که طعم هرویِ طبقات را به مذاق ما آشنا می‌کند.
نوع و ادعای متن طبقات صوفیه انصاری با آنچه که متن سلمیِ اساس بود تمایز دارد. از نفحات الانفس نیز متفاوت است. یگانه است از هر دو و متنی یکه، که انصاری در آن شور و مواجید خود را دارد.
آن اولی اساس کار پیر هرات است و آن متاخرتر، از جامی؛ با این ادعا آمده که "تحریف و تصحیف" را از چهره طبقات صوفیه سلمی بزداید.
 اولی مفروض است که بر پایه برخی مشابهات، نسخه اساس است. البته آن شمایل را که شیخ الاسلام نگه داشته به یک سو نهیم انصاری منابع دیگری نیز از جمله: کتاب نهج الخاص و کتاب غربت از ابومنصور معمربن احمد اصفهانی (انصاری، 1386، ص 540)، اربعین صوفیان از ابوسعد مالینی (همان، ص 540) و اللمع تألیف ابوبکر مفید و برتری آن بر کتاب اللمع سراج (همان، ص 462). داشته و افزون بر این، اطلاعات بسیاری از مشایخ و پیران و مریدانی که انصاری با آنها مصاحبت داشته در کتاب وی موجود است.
 در باب آن نسخه متاخرتر متعلق به جامی یک سری مناقشاتی با نسخه طبقات خواجه داشته است. طبقات الصوفیه انصاری، به سبب در برداشتن پاره‌ای از ویژگی‌های زبان هروی قدیم، از نظر پژوهش‌های زبان شناختی و واژگانی و دستوری نیز حائز اهمیت است. این ویژگی‌ها را جامی دلیل "تصحیف و تحریف" کتاب دانسته و به همین سبب در نفحات الانس، که تقریباً تحریر دوبارۀ طبقات انصاری است، آن‌ها را تغییر داده است. در واقع، جامی در نفحات الانس این کتاب را هم از حیث زبان و هم از حیث ویژگی‌های دستوری، به زبان روزگار خویش برگردانده و هر جا که معانی بر او روشن نبوده، آن‌ها را در"حجاب ستر و کتمان" گذاشته و حذف کرده است.
 
بررسی واژه‌های باقی مانده در طبقات نشان می‌دهد که برخی از آنها از نظر ساخت بسیار کهن‌اند و تا سده‌های پنجم در زبان مردم هرات زنده و رایج بوده و بعضی از آنها در نواحی دیگر خراسان نیز به کار می‌رفته‌اند. تعدادی از این واژه‌ها در فرهنگ‌های لغت ضبط شده و شماری به فرهنگ‌ها نیز راه نیافته است، مانند "اندامیدن" به معنای حسرت خوردن، و "تاسا" به معنای ملال و همچنین است برخی ویژگی‌های دستوری که نشانه‌ای از گویش محلی هرات دارد، مانند کاربرد "ایذ/اید" به جای فعل " است.
دکتر مجتبی مینوی البته این ایراد جامی را کمی تعجب برانگیز می‌داند و اظهار می‌کند که متنِ به زعم جامی بدون تحریف طبقات از سده‌ها قبل بوده وعلت احساس نیاز به بازگرداندن دوباره جامی در نفحات از پایه طبقات انصاری برای وی نامعلوم است.
متن طبقات صوفیه خواجه عبدالله انصاری در این میان محصول نوعی بلوغ است: یعنی متن براساس، استوار است و نیست، و جا به جا شورها و اذواق خواجه را در خود دارد، آرا و نقدهای او را به یدک می‌کشد. در ضمت تاریخ، تعلیم هم می‌دهد و مناجات هم می‌کند و ظرافت‌های زبانی ویژه‌ای دارد تا به صورت یک حکمت عملی قابل بازنشر باشد. و به تعبیر جناب مولایی: بنیان قوافی سجع در ارکانی که به فضای تازه از حیث موضوع اختصاص دارد، تغییر می‌کنند و همچنین حضور انواع جناس و قرینه سبب شده است که این مناجات‌ها از موسیقی درونی نیز برخوردار باشند و از این نظر این مناجات‌ها به طرح و قالب شعرنو شبیه‌اند.
خب. چه دستمایه‌ای بهتر از این برای قاسم هاشمی نژاد شاعر، منتقد، عرفان پژوه.
نثری که هم‌دقایق و هم زیبایی و هم معانی را به دوش بکشد در این سطور هست. بلوغ دارد و از بلاغت بهره‌ها برده است. متن پالوده‌ی که شعر است از برای او و هم سلکانش که در این وادی‌ها برای درک این ابکار سفرها در اعماق نثر فارسی نموده‌اند.
 از سویی دیگر؛ روز بازار عرفان است. اما با آنچه او از آن در طبقات سراغ دارد بسیار متفاوت است. از زهد، ورع و فروتنی که بسیار منقطع، رسا و تکیه دار در هر قطعه در رسای عرفا تکرار می‌کند. جنس شور مناجات‌هایش خواستنی‌تر است و عهود و عادات مردان خدا از لونی دیگر است.
قاسم هاشمی نژاد با خواندن طبقات صوفیه طعم شعر و عرفان و نوشتن را خواسته از یک میراث مکتوب به یک میراث شفاهی بیاورد. تا متن بد خوانده و نخوانده نماند. تا عرفان نشنیده نماند. تا سطرها در دقایقی که او می‌شناسد. به ما شناسانده شود.
او وقتی از منشأ "فتنه مخلوق گفتن" می‌گوید و اینکه "شبلی" نخستین کس بود که آن را بر سر منبر برد، حالا از کلوخی که به حلاج زد دردمان می‌آید که منتها جرمش این بود "که اسرار هویدا" می‌کرد.
یا آنجا که بوطالب جرجانی و علی رازی همسفر می‌شوند و علی رازی از ترس شیری نمی‌خسبد و بوطالب جرجانجی از وی می‌پرسد که مرگ تو "جز الله" می‌ترسی. که طوری ادا می‌کند که نه یک ترکیب، که یک اسم عام باشد. اسم عام برای هر آنچه غیر خداست و هرگز در برابر عظمت و هیبت خدا ترسی نباید از آن داشت. این جزالله اگر چه پرهیب یک شیر باشد یا قامت دیو داشته باشد.
او با اشراف بر تمام این دقایق ما را به قیامت خویش می‌برد. نوری که از آن سال‌ها بوده و او وعده می‌دهد با گوش سپردن بدان نائل می‌شویم. که هر چه می‌شناختیم نبود. هر چه بود نشناختیم، که امروز آن شناخت پنداشته را به آب انداختیم... .

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :