شعری از نرگس دوست

تاریخ ارسال : 15 بهمن 96
بخش : شعر امروز ایران
میخواند در سرت
نیلبکی؛
و این شعر اریب
برای برخورد با گوش چپات
مثل یک درخت از جایش بلند میشود!
به خیابانها میآید
فریاد ملی ماه را
در صدای منفجرشدهام
که از گلویم
نه بالا میآید، نه فرومینشیند
درمیآورد!
و روی شاخههایش مینشاند
میپیچد در تنم
صدای پرندگانی سفید
که از دشتهای فراخ سینهات
برگشتهاند!
و کنار لالهی گوشم
از شاخههای رهاشده در باد
میخوانند!
ببین
غوغای رگهای آبیام
در دشتهایت
چگونه آب را دیوانه میکند
که جفت جفت
پرنده از دهانت میپرد
در لالهی گوش چپات!
لالهی گوشات،
گل سرخیست
با سیلیهایی که از باد خورده
شکسته
با ساقهی نازکش میآید
پهلوی صدای شکستهام
از صدایم، پرندگان زیادی خاموش به لانههاشان،
لالهی گوشات
برمیگردند!
و زیر جادههای پوستت با مرگ پرنده در باد کنار میآیند!
با توام!
میشنوی؟
گوش چپات بدهکار است
به پرندگانم
و من بدهکارم به صداهایی
که دیگر نمیشنوی!
به من بگو
کجای لالههایت را باد برده
که از ساقه افتادهای!
چگونه بلند کنم این ساقهی نازک و شکسته را
لاله، لاله از گوشات صدا چیدهام
با بغضهایی که از سینهام
بالا زده
و در گوشم میپیچند
یعنی از نای خودم پرندگانم را میشنوم!
پرندگانم میخواستند روی لالههایت
لانه بسازند!
اما اینهمه صدا را لال شدهام
در پهنهی لالهی گوشات چه صداهایی که از ساقه نیفتادند!
آه
از نای نیزارها میآید
صدای گلویم،
چه غریبانه
لالهی گوش چپات را
از دشت چیدهام
به من بگو
به کجا ببرمش
خیابانها
کوچهها
تیمارستانها
بیمارستانها
مگر میشود لالهی گوشت را در باغچه کاشت!
سبز نشد
از هیچ کسی کاری برنمیآید!
و من کنار میآیم
با صدای خستهام
با گوش چپات که دیگر نمیشنود!
ای که دیگر صدای مرا نمیشنوی! در برهوت گلویم، بیابانی گسترده است
و در بیابانهایم؛
صدای خار مغیلان گیر میکند
صدایی که در بیابانی که
نباید باشد گیر کرده
بین زمین و آسمان گیر کرده
و دیگر آه مرا نمیشنود گوش چپات،
ای گوش چپات غمگینترین لالهی دشت
چه صداهایی را که
باد در تو نکشت!
و دیگر مرا نمیشنود
میشنوی
این صدای من است که اریب به گوش جهان میرسد!
لینک کوتاه : |
