شعری از مهتاب کرانشه
تاریخ ارسال : 11 بهمن 89
بخش : شعر امروز ایران
جهان پیراهنی کبود
تنگی ام می کند
از سلول هایم پیش / بیش
آفتابِ چیده چیده بر چهره ی پیراهن زمین
صبرم /اما/در عنابی دقیقه هانمی پیچد
خار در سنبله های اکنون زدی
ضیافت شکست آفتابی ات
من بودم و شیراز به دور حافظ اش می گشت
بی تبار بودم در پی ات
زهرایی به خلوص سیمین ات
سخت در چشمه های بی حوالی،دنبال در دنبال/ای همیشه ی بی انجام!
اساطیر حبشی صورتت
زخم می زد و زخم می خورد
حولی بر هَروله ها
پیروز می شوی
بر شکاکیت فلسفه های زمین
بر نشانه هایی از دوارهای عاطفیت
می گذشتم بر چشمانت
شعر می نوشتم
و سایه ها لرز می انداخت بر شیرازه ام
و شیرازه ام/ همه ی حرف های جانبی جهان
غایبِ بی ترانه
غربتیِ اعظم
تو بودی و پرسش هایی از هیاهویی سوگ وار
تو بودی و بی شمارِ حرف های نزده
سرد بودم /مور مور دوره های دور
هیجاناتی در اطناب لحظه ها
تنگ /نایی ام ... بی شمار
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه