شعری از مریم فیروزی
تاریخ ارسال : 4 اردیبهشت 90
بخش : شعر امروز ایران
کنار یاس مرداب نشده ام بهانه ام نکن
می دانم تصویر شب ساده است
به همراه کمی آرامبخش خواب می شود
روی لالایی گهواره ات اشک می ریزد خوابم نکن
از اینهمه سوال بی دهان وحشت دارم
جوابهایم را در چشمهایت حاضر می کنم
سخت عاشق می شوم تا تخت بخوابم رنگم نکن
چقدر کودکان درونم را فلک می کنید
که چرا تخم مرغها را شترمرغ می کنند
مقشهاشان را قورباغه گریه ام نکن
اینجا همه سرشان در چاه است و زمین را در آسمان دنبال می کنند
و من تمام فکرم را گذاشته ام در قاب پنجره
تا نمای اش را خودم نمایش دهم
که مبادا دروغهایم روی دیوار خورشید شوند باورم نکن
دیگر ماه حوصله ی پنجره را سر برده
من همه چیز را بالا می آورم بالاتر از ماه
و سخت می خندم به تصاویری که آن طرف شیشه بخار می شوند صدایم نکن
باید فکرم را از پنجره پس بگیرم
میخواهم بلند بلند صداهای در نطفه را بزرگ کنم
اینجا همه دارند خفه می شوند در تو
خفگیشان را قورت می دهند در من
کمک
دارم ترک بر می دارم دارم می ترکم ترکم نکن
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه