شعری از محمد قائمی
تاریخ ارسال : 10 اردیبهشت 95
بخش : شعر امروز ایران
«هفت حادثه در تو»
برای محدثه جویباری
—------------------------—
1
به آمدنت دری گشودهام از بستگی
و هی سر ِ تنها را هی
تنِ تنها را
هی به دیوار میکوبم باز شود در
میشود باز و درون مبتلا به برونریزی
تکه تکه بالا بیاورم از خودهایم از توها
تا جا، به جا باز کرده باشم جایت را
2
سر به خواب میگذارم نمیگذرد
خطِ خیال از هندسهی پیچاپیچ
و روز از شانهی خورشیدی که تویی
سرک کشیده به حیات
شبم از لب ماهی که تویی
لبریز اتفاق
3
زانو زده آهو بنواز
گردن چاقو را بنواز
روبهرو را
میان انگشتانت محو،
دود را
جیغکوب کن به پنجرهام بیصدا
4
بازو به باز کردی و نیلِ گم کرده راه،
ریخته در شک شکِ شکافهام
موسای غریق بودم بیعصا، حالا
اقوامِ لاابالی لبهام
مهاجر سربهزیر گونههات
5
به راه میشوم و راه
اندودِ بیتوییست
6
خالِ حضور نچسبد پیشانی عقربه را حتی
چرخ ساعتم اینروزها
بر عقرب چشمانت گَرد است
7
پشت پلکهات که باغچه میکند رویا
مطبوع رستن است کلمه
با هر آواز کبوتر از شادی
دانهی مرا برچین
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه