شعری از ماندلشتام؛ برگردان: بیژن الهی
تاریخ ارسال : 16 آذر 89
بخش : ادبیات جهان
برای دلخوشی از دستهای من بپذیر
اندک آفتابی و اندک عسلی،
به فرمودهی زنبوران ِ پرسهفنی
نمیشود از زورقی که نبستهست بند گشود،
نمیشود از سایههای نمدپای شنود،
نمیشود از وحشت انبوه زندگی غنود.
برای ما، تنها، بوسهها میماند،
کرکدار، چون زنبورکان، که میمیرند
وقتی از کندو پرمیگیرند.
در انبوهی شفاف ِ شب به وزوزند،
وطن – جنگل نایگت، انبوه،
خوراک – زمان، شبدر، پونه.
پس تحفهی ناچیز مرا برای دلخوشی بپذیر:
این سینهریز وحشی ِ خشک، از زنبوران، که مردهاند
تا از عسل آفتاب کردهاند.
1352
.......................................................................................
- پرسهفنی: Persephone در اساطیر رومی از الهههای زمینی است و مراقب روییدن گیاهان؛ در اساطیر یونان الههی عالم ارواح
- تایگت Taygeto نام کوهیست در یونان
- شاعر روسیست.
- تصویر آنچنان ربطی به نوشتار ندارد، از توضیحات بیژن الهیست دربارهی چاپ ترجمههایش در مجله تماشای آن سالها
- مراد الهی از " مدعی ناحق" ؛ احمد شاملو ست.
- "به روزگاری که کتابها چاپ شوند": هنوز نیامده است این روزگار.
- الهی خود را صراحتأ " بانی و ثبت کنندهی این نوع زبان در شعر فارسی" معرفی میکند. چه در ترجمه، چه در شعرهای خودش.
- معتقد است اینها "ارائه واقعی" نیستند. فقط برای "ثبت " اند. مثل کسیست که معدن طلایی را جایی کشف میکند و بدو بدو میرود، ثبتاش کند تا کس دیگری ادعایش را نکند. و بعد برگردد و سر فرصت معدن را بکاود. بماند که برگشت و کاوید یا نه ..
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه