شعری از مانا آقایی
تاریخ ارسال : 28 اسفند 93
بخش : شعر امروز ایران
پلها
سال ها بعد
وقتی به اندازه ی کافی
از این روزها دور شده ای
و در بیابانی قدم می زنی
که مثل حافظه ات خالی ست
زنی را به یاد می آوری
که چشم های غمگینی داشت
می ایستی
و لحظه ای به گذشته فکر می کنی
به دست هایی
که پشت سرت تکان می خوردند
به پل هایی که خراب کردی
سربرمی گردانی
اما جز زمان سنگ شده
جز درّه های عمیقی
که تا ابد بین مان فاصله انداخته اند
چیزی نمی بینی.
دی ۹۳ - استکهلم
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه