شعری از علیرضا الیاسی

تاریخ ارسال : 30 مهر 97
بخش : شعر امروز ایران
کوچ کردنِ کوچ کردنم! بی وطن منم! در سفر منم
رو به هرطرف موقعِ فرار گیر کردنِ قفلِ در منم
از درونِ تو ریختم زمین، پاگذاشتم روی سیمِ مین
توی قلب تو جا نمیشوم! یک نفر تویی! بیشتر منم
ترک من نکن ای زنِ عزیز! عشق کرده این مرد را مریض
من نمیکنم با تنت ستیز، قرص و شربت بی اثر منم
رویِ پوستت پس جوانه کو؟ آن تصوّرِ شاعرانه کو؟
پیشگیریِ دخترانه کو؟ پر خطر تویی! کم خطر منم
آن حرارتِ شعله ور تویی! شوخ و شنگ تو! شور و شر تویی
مویِ ریخته تا کمرتویی! هرچه خنجرِ در کمر منم
ای درونِ تو چند شکل زن! بوسه ام بده چند تا دهن
با دهانِ خود گفته ای به من: تو درخت باش تا تبر منم
یک تنه منم!چند صد تنی، در برابرم صف کشیده اند
خیلِ دشمنان: تو که برمنی! او که برمن است من که بر منم
زنگِ نیمه شب زنگِ بی جواب، خواب رفته ام باز زیر آب
هردوتا وِلو روی تختِ خواب، چشم بسته تو! چشمِ تر منم
روی تختِ خوابت پتو شده! آنکه با تنت رو به رو شده
درد من شدم! عشق او شده! آه بالشِ زیرِ سر منم
بی تو جراتم رفته از تنم ! هرچه از سرم پوست می کنم
رو به آینه نعره میزنم، یالِ من چه شد؟شیرِ نر منم
لینک کوتاه : |
