شعری از صنم نافع


شعری از صنم نافع نویسنده : صنم نافع
تاریخ ارسال :‌ 12 دی 99
بخش : قوالب کلاسیک


 

 

 

فکرها در سرم بزرگ شدند، آسمان کوچک است در نظرم
این حوالی پُلی نمی بینم، تا از آنجا به زندگی بپرم

بروَم در دل  خطرها و جنگ با لايه هاي پنهانی
من کدامم از اینهمه تصویر؟ من در آيينه چندمين نفرم!؟

ای زنانِ شکستنی،ساکت!این اداها به من نمی آید
باید این لحظه تکّه تکّه شوند، تک تکِ نقش های دور وُ برم

این حوالی همیشه ماشین ها، زیرِ خود می کشند رؤیا را
ترس ها دانه دانه مي ريزند، لحظه هایی که می زند به سرم

این حوالى همیشه مي فهمم ریشه هايم جدا شده از خاک
درد يك عادت جنون آميز، می وزد در قبیله ی کمرم

با قدم هایِ سست و اجباری، با سکوتی به وسعتِ غمهام
از مسیرِ تورا نديدن ها ،از همان قهوه خانه می گذرم...

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :