شعری از صنم نافع
نویسنده : صنم نافع
تاریخ ارسال :‌ 4 اردیبهشت 01
بخش :
شعری از صنم نافع

 

 

 

 

فکرها در سرم بزرگ شدند،آسمان کوچک است در نظرم
این حوالی پلی نمی بینم،تا ازآنجا به زندگی بپرم
بروم در دل  خطرها و جنگ با لايه هاي پنهاني
من کدامم از اینهمه تصویر!؟من در آيينه چندمين نفرم!؟
ای زنانِ شکستنی،ساکت!این اداها به من نمی آیند
باید این لحظه تکّه تکّه شوند،تک تکِ نقش های دورو برم
این حوالی همیشه ماشین ها،زیرِ خود می کشند رؤیا را
ترس ها دانه دانه مي ريزند،لحظه هایی که می زند به سرم
این حوالى همیشه مي فهمم ریشه هايم جدا شده از خاک
درد يك عادت جنون آميز،می وزد در قبیله یِ کمرم
با قدم هایِ سست و اجباری،با سکوتی به وسعتِ غمهام
از مسیر تورا نديدن ها ،از همان قهوه خانه می گذرم

 

بازگشت