شعری از سید حمید شریف نیا


شعری از سید حمید شریف نیا نویسنده : سید حمید شریف نیا
تاریخ ارسال :‌ 4 اردیبهشت 04
بخش : شعر امروز ایران

مرثیه

 

میان این‌همه غضروف
در آوار هر گره بر رگ
چرا همیشه چند سوار
از تِرَکِ پوستم می‌گذرند؟
منی که در قلبم 
یک گراز
پوزه به خاک می‌مالد.

بگیر شب را
بگیر رگِ مرداب را
هنوز می‌زند    ببین!

حنجره‌اش
هنوز پر خون است
ببین هنوز ماهی اندک
معمای قلاب را
بر پوستش، 
_آن پوست استخوانی_
رعایت کرده است. 

بمان 
       میان شیار پیشانی‌ات 
میان یک زنگوله‌ی تنها
که یک بلوط معلق در سایه‌ی خاک
پشتش تیر می‌کشد.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :