شعری از راضیه مهدی زاده
تاریخ ارسال : 20 بهمن 91
بخش : شعر امروز ایران
زير پل بي هواي دست هاي تو...
يك شاعر، كارتن خواب است.
يك شاعر،
درون تو زندگي مي كند
و هر روز
چاي دم مي كند.
غل غل چاي،
خواب را مي پراند از سرت...
تو اما اهميت نمي دهي.
يك شاعر ،هر روز
ميان رهگذرهاي تو خميازه مي كشد.
دست هايش را باز مي كند تا كهكشان چشم هاي تو...
تو اما اهميت نمي دهي...
تو خط كش هايت را فرو ميكني توي خواب هاي شاعر...
كتابخانه مي بندي توي سماورِ داغِ واژه ها...
روزي، صدايي ست درون تو...
انگار خيس شده اي...
شاعر مرده است. افرادي گريه مي كنند...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه