شعری از اکبر قناعت زاده


شعری از اکبر قناعت زاده نویسنده : اکبر قناعت زاده
تاریخ ارسال :‌ 24 دی 94
بخش : شعر امروز ایران

حیات تازه روی عرشه ی کشتی هاست فقط

دیوار تازه روی عرشه ی کشتی هاست  فقط

رنگ های مرجانی زنده اند

ماهی ها برای خوردن جلبک ها می آیند

ماهی تازه روی عرشه ی کشتی هاست   فقط

اما دریا گواه فاجعه نیست

لعنت به هرچه سرخ و سیاه

لعنت به هرچه گندیدگی ست

دیشب از پشت بلندترین و امن ترین

دیوار شهر

به آیینه اندر شدم

حرفی برای گفتن نداشت

برفی که نشسته میبارید

برف که آدم نمیشود

فقط با خودش حرف می زده

می خوانده - می رقصیده

کف می زده- می ریخته

می نوشته و- هی خط  می زده

حکمن فردا هم

پا در گل می ماند و

به احترام ریش سفید آدم برفی

آب می شود

 

 

 

او ساخته با شتاب آدم برفی

در غیبت آفتاب آدم برفی

فردا و چه آفتاب عالمتابی

افسوس که گشته آب ...

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :