شعری از ابریشم معینی
تاریخ ارسال : 18 اردیبهشت 98
بخش : شعر امروز ایران
تو تصویری از من را به خانه آوردی که به اسم صدایت میکرد
ظهر با عطر برنج
صندلی خالی روبرویت را پر میکرد
لبهایش را روی فنجان جا میگذاشت
وقتی میدانست در خانه قهوه نیست
حالا تنهایی!
آنقدر که صورتت را در آینه پیدا نمیکنم
گاهی فکر میکنم
شاید هیچ وقت جای ماندن را به من یاد ندادهبودی
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه