شعری از آزیتا قهرمان
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران
بهارانه
ابرهایت پنهان هنوز
خواب ها از بیراهه می روند
با همین مختصر آسمان اما
می شود در قطره ای پارو کشید
ایستاده ایم و
دریا در خون درخت
بیدار می شود
ایستاده ایم
خاکسترها همه امروز دیوانه اند
وقتی پرنده می خواند
طول و عرض خدا
جزیره ای سبز است
ماه دل می زند
در انگشتی که می کشم بر قلب خاک
در خط کوتاهی شبیه پروانه ها
اسم کوچکی هستیم ما در سایه ی شیشههای روبرو
تنها بهار می تواند ثابت کند
برگشته ایم
حتی وقتی رفته ایم
می شود صدایمان کرد دوباره
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه