شعرهایی از پاتا شاموگیا
ترجمه ی آزیتا قهرمان


شعرهایی از پاتا شاموگیا
ترجمه ی آزیتا قهرمان نویسنده : آزیتا قهرمان
تاریخ ارسال :‌ 24 خرداد 98
بخش : ادبیات جهان

Paata Shamugia

پاتا شاموگیا شاعرونویسنده متولد آبخیزیا یکی از مهم ترین چهره های شعر امروز گرجستان است . مجموعه اشعار شاموگیا  محبوبیتی گسترده بین مردم و  منتقدان داشته و موفق به دریافت بعضی از مهم ترین جوایز ادبی  شده است . شعر های او  آمیز ه ای از طنز و تخیل وابداعات زبانی است .او  با خلاقیتی شاعرانه ونگاهی  دوباره به  متون مذهبی ارتدوکس و سنت ها ی قدیمی ؛ شعر هایی مدرن و متفاوت  درباره  زندگی  ؛ عادت ها وروابط  مرسوم در جامعه امروز  گرجستان نوشته است و  با تجربیات  شخصی و نگاهی  شوخ و تیزبین این دوگانگی را در شعر هایش باز آفریده است .این چند شعر از  گزیده اشعار او به انگلیسی انتخاب و ترجمه شده اند .

مسیر


من دوست خودم هستم
که صدها کیلومتر دورتر از من زندگی می کند
صدها قطره اشک
صدها خیال و رویا
من برادر خودم هستم
اتوبوس ها بین من و خودم در رفت و آمدند
من پدر خودم هستم
اتوبوس ها از پشت غبار و اندوه  رد می شوند
شب ها سردند و من علاف به ارزش های والا عقلم نمیرسد
من رفیق خودم هستم
که دارد می لرزد و تنبل و ترسوست
من دوست خودم هستم
و روزی اگر بمیرم
(چیزی که عاقبت اتفاق می افتد )
نه ریس جمهور به کفن و دفنم خواهد آمد
نه نطق تاریخی چرندی درنتیجه کار است
نه هیچ مریلین مونسون نوظهوری
هاللویای شیطانی  فوق مدرنی سر می دهد
و همشهری محترم   زورآب سریتیلی نیز
مجسمه ی طلایی مرا
در میدان آزادی تفلیس بر پا نخواند کرد

تنها دوست خودم من هستم ...



شهادت

کلمه ها را باید  بازجویی کرد
 هر معنا یک  شهادت جعلی است
 تا  رد جرم را  مخفی کند
 دم جنایت  باقشرنازکی از خون  
 از ته پاراگراف بیرون زده  
روی معناهای فسیل شده پرده ای کشیده
 تو کلمه جسد را  زیر واژه پیراهن کشف میکنی
کلمه شک را جاسازی شده درون عشق
 وآدم بزدل را پنهان پشت حرف آزادی  
   چسب کاری با نحو دیگر نمی تواند
جمله های خیالی را به هم بچسباند
کلمه ها را باید بازجویی کنیم
معنا ها شاهدان دروغین  
رد پایشان را  می پوشانند
تا کاملا در ورطه ای پیچیده سردرگم شویم
نگاه کنید:
کلمه کوچک  گنده تر از  بزرگ
و جعبه سیاه نارنجی است
و عشق ...چه دارم بگویم
از قبل معنی اش را می دانم
ولی این روزها هرچه بالا و پایین می پرم
شلپ ! دوباره توی گودی کلمه ها می افتم .


فرمان ها

بگذار خانه ها برای بی خانمان ها بمانند
میلیون ها برای ورشکسته ها
الهامات برای شاعران
  شا لوده زبان باشد
گوسفندها را بگذار برای بی خواب ها ـ یک گوسفند ، دوگوسفند، سه گوسفند
بگذار آنهایی که عاشق هستند
قوی باشند و با یکدیگر وسعت بگیرند
اسباب بازی ها را برای بچه ها  
و دیکتاتورها بگذار
برای خیال باف ها آزادی
برای گرسنه ها  غذا
 بگذار درختان را  برای بادها
تا لحظه ای در شاخه ها بیاسایند  

بگذار برای سیاست بازان  چیزی اصلا  باقی نماند

 IKOS یازدهم به بارتلمیوس

با تکرار مکرر کلمه ها
آنها را به راحتی  از یاد می بریم
 کاری که شعر می کند
-کلمه های کشته شده -
در روزمرگی آیینه های مکدر
فقط طنین شان پیداست
 و  تنها ماده وجودی آنها خطرناک است
 پس انگشت هایت را تکان بده  
 کلمه ها را رها کن
زمخت و ناگهانی و ناجور
مانند مرگ
مانند تکثیرنقاشی پیکاسو روی دیواربانک TBC
مانند روال معمول تولد و مردن
خدایا شکر !

 


Ikos بخشی از دعا در آوازهای  مذهبی کلیسیای ارتدوکس نامیده میشود
 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :