شعرهایی از فرشته وزیری نسب


شعرهایی از فرشته وزیری نسب نویسنده : فرشته وزیری نسب
تاریخ ارسال :‌ 6 بهمن 92
بخش : شعر امروز ایران

1

 

کاش هستی خود را دچار تاخیر می کردم

مثل قطاری که دیر به ایستگاه می رسد

و تنها مسافرش را در امتداد ریل ها می کارد

کاش وقتی به ضمیر "من" بر می گشتم

هیچکس پشتش نبود جز گیسوان سیاه یک صفر

و دستانی که شمارش نمی دانستند

کاش دهانیدر مرکز این هستی بود

با یک پیاله که مدام از نور پر می شد

و چشمانی که پروانه های در حال خیزش بودند

کاش می شد این وجود را ذره ذره بازیابی کرد

در گلهای گلدان،در صدای بی وقفه باران

 در بادی که لای پرده ها می رقصد

و ناگهان می ایستد.

تمام.

 

فرانکفورت

دسامبر ۲۰۱۳

2

 

با من زندگی می کند

اما تلفظ نامم را هنوز خوب نمی داند

برای همین هیچ وقت صدایم نمی کند.

هر صبح

از میان در های مختلف که رد می شوم

به او لبخند می زنم

تا تصویر خوشبتخی باشم در میان درها

 تمام روز

به چمدان های ناگشوده درونم فکر می کنم

که هنوز سرزمینی ندارند.

هر شب به جای خالی اش می گویم

"شب به خیر"

و او از ابر اطلسی جواب می دهد:

Gute Nacht

برای درک حس رگ هایم

باید تلفظ دلتنگی را یادش دهم.

 

فرانکفورت

ژانویه ۲۰۱۴

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : امير يكتا - آدرس اینترنتی : http://

هر دوي اين شعرها با من ارتباط دارند
حس و حالشان خوب است
شايد بيشتر
دوستشان دارم