شعرهایی از فدریکو گارسیا لورکا
ترجمه سعید جهانپولاد


شعرهایی از فدریکو گارسیا لورکا
ترجمه سعید جهانپولاد نویسنده : سعید جهانپولاد
تاریخ ارسال :‌ 7 مهر 00
بخش : ادبیات جهان

سرناتا

(ادای احترام به لوپ دو وگا)

 

بر آبکناران رود
شب خیس میکند خودش را
بر مرمر سینه عریان لولیتا
می میرند شاخ و برگها از عشق
از عشق می میرند
شاخ و برگها
 آواز می خواند ، شب 
عریان
بر پل های ماه مارس
و لولیتا 
تن به آب می سپرد
با شورابه و سنبل الطیب
می میرند شاخ و برگها 
 از عشق می میرند
شب سیمگون 
شب عطرآمیز
بر بامها می درخشد
رودبار نقره گون و
 زلال آبگینه 
عطر ران های سپیدت 
 می پراکند به هوا
می میرند
شاخ و برگها از عشق
می میرند
          از عشق

 


لولا

 

زیر شاخسار نارنج
کهنه های  کتان کودکی را می شوید
با چشمانی از سبزه و
نغمه ایی از بنفشه زار

دریغا !  عشق
زیر شاخسار نارنج پر شکوفه 

آب قنات
غوطه خورد
در تلالو نوری سرشار
جیک جیک گنجشکی پیچید
در شاخه های کوچک زیتون

دریغا ! عشق
زیر شاخسار  نارنج پر شکوفه 

تا آنگاه که " لولا "
یکسر خسته چلاند و
دست شست از مالش صابون
گاوبازان جوان 
از گرد راه رسیدند

دریغا ! عشق
زیر شاخسار  نارنج پر شکوفه

 

سفر

 

یکصد سوار سوگوار
به کجا می روند
از زیر افق پریده رنگ
 آسمان نارنج زار
نه به سویل  یا
نه به کوردوبا خواهند رسید
 و نه  حتا به  گرانادا
دخترک آه می کشید
با خاطر دریا
این اسبهای خوابزده
خواهندشان برد
از هزار توی صلیب 
جایی که می لرزد
صدای خنیاگران
با هفت آه حسرت 
همچون هفت میخ کوبیده بر آیینه
به کجا می روند
از زیر افق پریده رنگ آسمان
یکصد سوار اندلسی
یکصد سوار نارنج زار

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :