شعرهایی از عزیز نسین
به ترجمه ی صابر حسینی
تاریخ ارسال : 28 اسفند 93
بخش : ادبیات جهان
چه سرد و دور و بیگانه است
و بیشتر از همه زیبا
طنین صدایش
از اعماق چاهی در قبل از میلاد می رسد
چقدر گرم عشق بازي می کنیم
من در اکوادور هستم
او در قطب شمال
**
انسان ها می روند
ترانه هایشان می ماند
بعضی ترانه ها بلندند
قرن ها را پرسه می زنند
بعضی ترانه ها کوتاه اند
همان جایی که سروده می شوند ، می مانند
ترانه هایی هستند ؛
ترانه هاي من
به زبان نمی آیند
در نهانگاهم می مانند
**
دیدار کردیم
درمکان وعده داده شده
نه در زمان وعده داده شده
من بیست سال زودتر آمدم و منتظرت ماندم
تو بیست سال دیرتر آمدی
من به خاطر انتظار کشیدن ات پیر شده ام
تو به خاطر در انتظار گذاشتنم جوان مانده ای
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه