شعرهایی از حسن صادقی پناه

تاریخ ارسال : 14 شهریور 04
بخش : قوالب کلاسیک
نگرد!
کیف،
پر از گریههای شخصی ماست
به گریه دست نبر!
این
صدای شخصی ماست
نیا جلوتر ازین مِه! به جاده پوزه نکش!
ادامهی باران، ردّپای شخصی ماست
خراش پوتینت مانده روی بوسهی ما
و بوی دشنامت در هوای شخصی ماست
نپرس نسبت ما را! شناسنامه نخواه!
شناسنامهی ما، رنجهای شخصی ماست
بجز مدارک اندوه، توی گوشی نیست
نه عشق، تنها غم ماجرای شخصی ماست
چراغقوه نیانداز توی قلب! نگرد!
که –عشق را کشتن- کودتای شخصی ماست
چراغقوه نیانداز توی قبر! که مرگ
درین حوالی، تنها فضای شخصی ماست
«ژنتیک خاورمیانه»
نگاه کن! دستش زیر چانه خشک شده
و محوِ صحنهی خاورمیانه، خشک شده
نگاه کن! به محل تولّدش خیرهست
خودِ خداست که «در آستانه» خشک شده
و «بامداد» چنین گفت در نظارهی خود:
«- دریغا
ای کاش ای کاش
قضاوتی قضاوتی قضاوتی
درکار درکار درکار
میبود!»*
صلیب هیچ نکرد و مناره هیچ نکرد
سهگانه هم باشد این یگانه، خشک شده
خدا بیان ژنی مشترک درین واحهست
و با همین ژن، خاورمیانه خشک شده
خدا ژنیست جهش یافته در اورشلیم
که منتشر شده در این جهانِ خشک شده
بهجز صدای سیاهی، صدای شیون، نیست
لبِ کبودِ تو در این ترانه خشک شده
نه آفتاب تو را خشک کرد، نه تشباد
تنت گلیست که با تازیانه خشک شده
صلیب جای مناره، مناره جای صلیب
و جان توست که در این میانه خشک شده
و این اواخر از چپ به راست، راست به چپ
و جان توست که در این میانه خشک شده
تو زیر پای چپ و راست له شدی! انسان!
به دست راست سرت بود و آنطرف خونت
که روی دست چپِ کارخانه خشک شده
و خون توست خوراکِ خبرگزاریها
و خون توست که در هر رسانه خشک شده
به سقف گوش کن:
صدا صدای جویدن
صدای له شدنِ قلبی
که زیر دندانِ الجزیره است
به پنجره:
نمای بستهی خورشید در پرس تی وی
و اعتراف به تاریکی
صدای شرهی خون روی شیشهها
به آشپزخانه:
صدای ضجهی زن میچکد
به میزگردِ سیاهِ طلوع نیوز
و از
اتاق خواب:
صدای العربیه صدای شلیک است
ولی به واسطهی بالش
فرار میکنم
به دستشویی:
صدای الوطن
سرِ
خبرنگارِ خودش را
چنین به کاسه فرو کرده
به سمت حمام:
آه
صدای پخشِ کف حمام
صدای بی بی سی
خودِ صداست که خونریز است
خودِ صداست که میافتد
درست روی سر کودکان
دریغ خانه دریغا! که خانهی خون است
صدای تلویزیون توی خانه خشک شده
لینک کوتاه : |
