شعرهایی از جولان حاجی
ترجمه آزیتا قهرمان


شعرهایی از جولان حاجی 
ترجمه آزیتا قهرمان نویسنده : آزیتا قهرمان
تاریخ ارسال :‌ 11 شهریور 96
بخش : ادبیات جهان

شعرهایی از جولان حاجی

 ترجمه آزیتا قهرمان


جولان حاجی شاعر و مترجم سوری  در سال 1977 در آمودا، یک شهر کرد نشین در شمال سوریه متولد شد.  او در دانشگاه دمشق تحصیلات پزشکی خود را به پایان رساند .  او به عنوان مترجم  ادبیات انگلیسی آثاری را  به عربی ترجمه و منتشر کرده است . اولین مجموعه شعر جولان حاجی به  زبان  عربی، نامیده شدن در تاریکی (2004)، جایزه الماغوط در شعر را به دست آورد. دومین کتاب او به نام  ' کسی که شما را یک هیولا میبیند (2008) منتشر شد و بسیار مورد تو جه قرار گرفت و جوایزی را از آن خود کرد  . مجموعه بعدی   "خانه  ی دورافتاده من"  بعد از گریز شاعر  از سرزمین مادری اش  در بیروت منتشر شد.  تا زمانی که او کشور خودرا ترک کند ساکن دمشق بود   و اکنون در فرانسه زندگی  میکند . جولان حاجی بخشی از  اشعار  خود را  همراه با  استفان واتس شاعر انگلیسی به انگلیسی ترجمه  کرده‌است  و به عنوان یکی از چهره های امروز شعر سوریه با  مطبوعات فرهنگی لبنان و فرانسه همکاری دارد و اشعارش   به زبان های  انگلیسی فرانسه و دانمارکی ... ترجمه و منتشر شده است.
 
 
دید زدن


از میان دو سوراخ در قلب یک درخت
روشنایی ما را نگاه می کند  
مانند کودکی که با عکس ها بازی کند
و آن که نامش  مرگ است
گل های خشکیده، ریشه های کنده
از استخوان های ما را می بیند

درصدای مردگان شهرهایی سر بر آورد
سرزمینی که هرگزراه خروجی نداشت
مکان هایی شبیه ما
پرت و بی ارزش
سرهایی  برافراشته که معنای هرسخن را بیهوده می نمود
ما وسعتی بر قله جهان بودیم
که روشنایی در سکوت فراهم کرد
و به رهن کارگران ندار و بچه های فقیر در آورد
  زیر سایه ای همیشه تاریک  
از واژه های  زشت و موهن .

خانه دیگر

یک خانه
یک چهره هراسان
میان پنجره ای در خانه ی دیگر

من خانه ام بودم
 از بخار نفس هایم نوشیدم
ودر رویا ها هایم ساکن شدم

بیگانه ای که
دراتاق خواب آتش برافروخت  
تا خودش را گرم کند
و روی دیوارهای دود زده
نام گذشتگانی را حک کرد
اما هنوز من نمی توانم  آنها را بخوانم


چاهی در گورستان پرت


زیر درخت گردویی که زاغ سیاه آن را کاشت
چاهی هست
که  دیوانه ای با سوزن حفرش کرد
و جوهر از آن فواره زد

کلمه بود
آنچه به روی صفحه جاری شد
انگار نوری تابانده بر دیواری سفید
چراغی که کودکی آن را بگرداند .


آشیان خالی

مه بخار کلمه ای بی صداست ؛ که هرگز
شنیده نشد
زنی سرگردان  هلال ماهی نازک تر از تارهای عنکبوت
افتاده  به تورمردان ماهیگیر
گوش هایشان علامت سوال
 گوشواره ها  زیر گل و لای
درخشان همچون چشم یک طوطی
که آمده بود تا فقط یک واژه را  بیاموزد
خدانگهدار

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :