شعرهایی از تکتم آقابالازاده
تاریخ ارسال : 26 آذر 04
بخش : شعر امروز ایران
۱
زنی که
چشمهایش را به سینک آشپزخانه
و دستهایش را به آب میسپارد
فکر میکند میتواند لکههای جنین را
از روی پوستش پاک کند
تا به مردی
که سیگارش را روی ملحفه خاموش میکند
بفهماند تقصیر خودش نیست
اگر اتاق گورستانیست
که هیچکدام از مردهها اسم ندارند.
و من زنى
كه آخرین فرزندش را دیروز مرده به دنیا آورد
مثل پرتقالی که نارس از شاخه بر زمین میافتد
دوباره از خودم خالی شدم
و چهار گوشهی اتاق پر از خون شد
روی لختههای خون اتاق میایستم
تف به فریب
به گناهم
به زمین که مهربان نبود
به او
که حتی یکبار نپرسید
این جنازه، پسر بود یا دختر
با اولین پک
سیگارش را با خون خیس میکند
پشت میکند به ردهایی که هرگز زنده نبودند
انگار فقط
یک روز معمولی
در زندگیاش گذشته است.
۲
گورکنهای ماهر
هميشه مردهها را جاى عميق دفن مىكنند
آنقدر عميق
كه صدها سال بعد
اسكلتشان تبديل به آدم ديگر نشوند
من عكست را آنقدر سمباده مىكشم
كه لايههاى ديگرى از تو بيرون بريزد
از برادههاى ريخته شده بر زمين
مردى سر درمىآورد و خودش را مىكُشد
تا قصهى نيمهكاره را رها كند
از برادهها گرگى زوره مىكشد
ميان برادهها از مردى اعتراف مىگيرند
مگر چند نفر را در خود پنهان كردهای
كه به هر سمت اتاق مىپيچم
زخم تازهاى روى صورتم مىافتد
عکست را سمباده میکشم
لایهلایه به تو نزدیک میشوم
دستهایت را بر دهانم بند میزنی
اتاق کبود میشود
و چهرهی سیاهت از چشمهایم بیرون میریزد
من اما
گوركنى شدهام
جنازهات را آنقدر عمیق دفن میکنم
تا از آن سر دنیا سر دربیاوری
تا من بار ديگر تو را اتفاقى در خيابان نبينم
حالا هر قدر خودت را كنار هم بچينى
نمیتوانی به زندگى برگردی
برگردى به اتاق
برگردی به قاب عکست
برگردی به من
باید زندگی آنقدر تو را دوست داشته باشد
تا بتوانی از میان برادهها خودت را زنده بیرون بیاوری.
| لینک کوتاه : |
چاپ صفحه
