شعرهایی از اتیل عدنان
آسیه حیدری شاهی سرایی


شعرهایی از اتیل عدنان
آسیه حیدری شاهی سرایی نویسنده : آسیه حیدری شاهی سرایی
تاریخ ارسال :‌ 24 مهر 96
بخش : ادبیات فرانسه

اتیل عدنان شاعری با ملیت لبناتی - امریکایی است. او در سال 1925 میلادی در بیروت به دنیا آمد. مادرش یک یونانی مسیحی بود و پدرش یک مسلمان اهل سوریه. یونانی و ترکی را در کودکی آموخت و به یونانی سخن می‌گفت. او در مدرسهٔ عالی ادبیات که مدرسه ای غیر انتفاعی و کاتولیک بود تحصیل کرد. در آن زمان او به فرانسه صحبت می‌کرد و اولین آثارش را به زبان فرانسه نوشته است. او همچنین زبان انگلیسی را در دوره نوجوانی آموخت. بعدها بیشتر آثارش را به انگلیسی خلق کرد. او تردید داشت که از دو زبان فرانسه و عربی، کدام یک را در نوشتن موقعیت سیاسی کشورهای عربی و فرانسه به کار گیرد. نقاشی، برای او گریزگاهی بود تا اصطلاحات شاعرانه‌اش را در آن بیان کند. هنر انتزاعی یا آبستره، برای او معادلی بود برای بیان شاعرانه: من نیاز به زبانی نداشتم که به فرهنگ خاصی متمایل باشد، من به فرم بازی از
اصطلاحات نیاز داشتم. برای نوشتن به زبان بیگانه عدنان، فلسفه را در دانشگاه‌های سوربن، دانشگاه کالیفرنیا و هاروارد آموخت. سپس فلسفهٔ هنر تدریس کرد. او همچنین در بیش از چهل دانشگاه و کالج در آمریکا به تدریس مشغول شد.
اتیل عدنان بیش از ده کتاب شعر و داستان در پاریس به چاپ رساند که به ده‌ها زبان ترجمه شده‌اند و به عنوان "ادبیات کلاسیک خاور میانه " شناخته شده است. او در سال 1994  عضو "هنرمندان دنیای عرب " شد. این شاعر همچنین نقاشی و سفالگری نیز می‌کند و در ژانرهای مختلف ادبی چون شعر، رمان، آثار نمایشی، حکایت، نامه نگاری و اتو بیوگرافی دست به قلم برده است . بسیاری از اشعار او آهنگسازی و اجرا شده‌اند.
عدنان دو کار نمایشی به نام‌های " مثل یک درخت نوئل" (که یاد آور جنگ خلیج است) و "بازیگر" را نوشت که در مارس 1999 در پاریس به روی صحنه رفت. اتیل عدنان در کالیفرنیا و پاریس زندگی می‌کند.


از مجموعه " این آسمان، که نیست"

 

1


در این آسمان بی کرانه
قورباغه ای نیست
و نه پیغامی
آسمانی نیست بر این تفکر
و نه کلامی
فکری نیست در این تن
ونه پیوندی
شیرها و فیل‌ها مرده‌اند
حافظهٔ من
زمین سوخته ای است
سرما در روحم
خشکی بر خاک

مردی را با چوب بیس بال
می‌کشند
پلیس می‌گوید:
" آه! چه بازی بدی! "

هیچ کس زیبایی کامل کالیفرنیا را نمی‌شناسد
کالیفرنیا، الهه ای بی صورت
به یاد می‌آورد اما
تمام آنچه که تک تک از یاد برده‌اند

آن‌ها از آزادی می گویند
نهنگ‌ها را می‌کشند
و غذای گربه می‌کنند
و برای چین گریه می‌کنند
برای هندوهایی که دیگر بر نمی‌گردند

من زن هستم
زمین مادرم من!
نیمی از جهانم
آیا هیچگاه موجودی کامل بوده‌ام؟

سکوت
و باغ خالی
ناپایدار تر از ابرها
نقطه ای هستم من.


 

2

در همسایگی عشق           
تشتت
شکست.
جسم، زمان را مقیاس نیست
باد می‌شود
از اصطکاک پاییز.
خون است بر برخی جاده‌ها
و دوستی فاسد مرگ

همهمه ای است در قلب هامان
از آمدن‌ها و رفتن‌ها
نفس‌هایی نیمه
به رباط‌هایی چفت
دردی گنگ بر مفاصل

تشریح کنید جسم را
اگر توانستید
می‌بینید که روحتان چقدر نا شناس است
و جوهر، از اموال شخصی ماست

شهاب سنگ
تصویر مرگ است
نوری که نابود می‌شود
در دور دست ریشه‌هایش

مانند سایه روشنی
که رستگاری در آن به خواب می‌رود

اشباح خاکستری
تنهایی‌اش را ساخته‌اند
در الکترونیک
به دنبال استعاره‌هایش می‌گردد
او تنها در پریده رنگی رمزها زندگی می‌کند

در سرود صورتی اتاق خواب
عشقی خالی
و زمان از دست رفتهٔ درخت‌ها


در حضور جنگل
به جوهر مقدس حال پا ننهید

زمان آتش گرفته است
برای همین است
که در لطافت برهنهٔ ابرها
به سفری شبانه بسته شده‌ایم.

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :