شعرهایی از ابراهیم عادل
تاریخ ارسال : 22 فروردین 95
بخش : شعر امروز ایران
1
زخم های هوا
هر لحظه عمیقتر از پیش است
در نفسهای مفرغی مجسمه زنی که کودکی مرا وسط میدان مادر *شیر می دهد
زنی که شباهت عجیبی به رفتن دارد
اما همیشه ایستاده است و
تکان نمی خورد
بزرگ شوم و برایش اسپری آسم بگیرم
به یادش بیاورم
که جهان پوکی استخوان دارد
و خاطرات او را
نمی تواند بیاید از نزدیک ببیند
بگویم مرا زمین بگذارد
و کمی بنشیند...
*میدانی در اردبیل
2.
باد
خاک
ماهی ها
و حبیب ساهر*
همه گی بلوف می زنند
تنها ساوالان است
که آب از سرش گذشته است
و حق دارد
خود را از سنگهایش
(که روزی آدمیانی حریص بوده اند )بیاویزد
و اما من که دیر کرده ام
منتظر جهانم
که از تماشای گورگون **باز گردد...
* حبیب ساهر (۱۲۸۲-۱۳۶۴) هجری شمسی، شاعر، داستاننویس و مترجم ایرانی، و «پدر شعر نو ترکی ایران» ست.وی در ۲۴ آذر ۱۳۶۴هجری شمسی، در تهران خودکشی کرد.آرامگاه وی در بهشت زهرای تهران واقع شدهاست.
**در اساطیر یونان، گورگونها هیولاهایی مؤنث، با بدنی پوشیده از فلسهایی نفوذ ناپذیر، موهایی از مارهای زنده، چهرهای چنان زشت بودهاند که هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه