شعرهایی از آرش نصرت اللهی
تاریخ ارسال : 28 اسفند 92
بخش : شعر امروز ایران
«خودمانيم»
حالا که شب نشسته روي صورت همه چيز
صورتک ها
صورتم را ترک کرده اند
و اين که در ته تاريکي
به خوابهاي خودش نزديک مي شود
خودم هستم.
«درختان»
درهم ایم
قهوهای، سبز، زرد، تیره، روشن
در همایم دربرابرت ایستاده جنگلدارِ جانی!
در برابرت با تنه های تبرخورده
سرشاخه های سرشاخ با سرکشان تو
برگ هایی که بهار را می فهمند.
آرش نصرت اللهی- 3/اسفند/92
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه