"شادی نوشتن" ويسلاوا شيمبورسكا ؛ ترجمه ی : رباب محب
تاریخ ارسال : 3 مهر 89
بخش : ادبیات جهان
شادی نوشتن
ویسلاوا شیمبورسکا
ویسلاوا شیمبورسکا شاعر و مترجم ( از زبان فرانسوی به لهستانی) و مقالهنویس لهستانی متولد دوم جولای 1923 میلادی در شهر بنین (امروزه بخشی است از کورنیک) د ر سال 1996 موفق به دریافت جایزهیِ ادبی نوبل شد. اولین دفتر شعر او « من واژه را میجویم» در سال 1945 به چاپ رسید. در فاصلهی سالهای 1945 تا 1948 به تحصیلِ زبان لهستانی و جامعه شناسی مشغول بود. سال 1953 تا 1981 برایِ فصلنامهیِ «زندگیِ ادبی» مقاله مینوشت و از سال 1981تا 1983 سردبیر مجلهیِ « مجله» بود.
شیمبورسکا یکی ازخیلِ نویسندگان کمونیست بود که سالها با نام مستعار مینوشت. «آرکا» و « استانکوزکسکی» از جملهیِ نامهای مستعار اوست.
سال 1996آکادمی سوئد هنگام اعلان نام شیمبورسکا به عنوانِ برندهیِ جایزهیِ نوبل گفت: "... به خاطرِ شعری که با طنزی ظریف تاریخ و بیولوژی را به صورت ذراتی از واقعیتهایِ بشری به نمایش میاورد".
شیمبورسکا در سخنرانی مراسمِ نوبل میگوید:" علیرغمِ میلباطنیاش خودش را شاعر معرفی میکند، طوری که انگارکمی از شاعربودنش شرمنده است. در این روزگارِ وانفسا اقرار به خطا و لغزش اندکی آسانتر شده است، البته اگر لغزشها بزرگ باشند. اما مشکل باورکردنِ شایستگی و لیاقتهائی است که در عمق نشستهاند واز چشم پنهاناند..."
شعرِ شیمبورسکا شعر یک انسانِ کامل است. اوهم بازیگوش است هم جدی، با واژهها بازی میکند و به معناهایش وسعت میبخشد. با زبان طنزحرف میزند و خود میگوید که او شاعری شکاک است. مشاهده میکند و میپرسد. از جزء در میگذرد و به کل نظر دارد. شعرهای شیمبورسکا همیشه حاوی یک پیام است.
تومی الوفسون در مقالهای به مناسبتِ ترجمهیِ تازهای از اشعارِ شیمبورسکا به زبان سوئدی در دوم ماه می دوهزاروهشت در بارهیِ نوبل گرفتن شاعر مینویسد: " پیروزیِ اخلاق و نوعدوستی" /.../ شعر شیمبورسکا تمجیدِ زندگی روزمرهیِ انسان و نوعدوستی است".
کجا میرود آهویِ نوشته، در جنگلِ نوشته؟
میخواهد بنوشد از چشمهای که
پوزهاش را منعکس میکند به شکلِ یک کُپی؟
چرا سرش را بلند میکند، صدائی شنیده است؟
رویِ چهار پا ایستاده، حقیقت را وام میگیرد وُ
گوش تیز میکند زیرِ انگشتهایم.
سکوت- واژهای که خش خش میکند رویِ کاغذ و
میبرد سمتِ واژهیِ » جنگل « شاخههایِ آویزان.
به جَست وُ خیز میفریبند بر صفحهیِ سفید
حروفِ الفبایِ به خطا رسیده
از اینجا که نجاتی در کار نیست
جملهها را به ستوه اوردهاند.
در قطرهیِ جوهر، اما چکهیِ بامعنائی هست،
از شکارچی و نگاهش در کمین
آمادهیِ جهیدن از سراشیبِ پیشانی،
گِردِ آهو و تیر،
آمادهیِ پرتاب.
فراموش میکنند که این زندگی نیست.
قانونهایِ دیگری حکم میکند اینجا، سیاه برسفید.
من رقم میزنم عمر یک لحظه را
در ابدیتهایِ کوچکتری تقسیم میشود،
لبریز از گلولههایِ بازِ ایستاده در پرواز.
تا ابد دستها، اگر من بگویم، هیچ.
بی میلِ من برگی نمیافتد از درخت،
یا علفی خم نمیشود زیرِ نقطهیِ سُم.
پس، آیا جهانی هست
که سرنوشتِ خودمختارش در اختیارِ من باشد؟
که من اسیر کنم یک لحظه را با غل و زنجیرِ علامتهای نوشتاری؟
حضوری به فرمان من به کمال؟
شادیِ نوشتن
فرصتِ جاودانه شدن
انتقام از یک دستِ مرگبار.
اسامی:
Wisława Szymborska – Bnin – Kòrnik – Stanczykówna – Arka – Tommy Olofsson -
Pismo« مجله»
Szukam słowa « من واژه را میجویم»
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه