دو شعر از شارل وان لِربرگ
ترجمه و معرفی از محمد زیار
تاریخ ارسال : 3 خرداد 98
بخش : ادبیات جهان
دو شعر از شارل وان لِربرگ شاعر نمادگرای بلژیکی
ترجمه و معرفی از محمد زیار
شارل وان لِربرگ
(Charles Van Lerberghe)
شارل وان لِربرگ از نسل خارق االعاده سرایندگان نماد گرای پایان سده نوزدهم، به تاریخ بیست و یکم اکتبر سال 1861 در شهر گان (Gand) واقع در شمالغرب بلژیک به این جهان آمد. پس از مرگ پدر (بسال 1868) به مدت هفت سال در کنار مادر و خواهرش ماری که یک سالی از او کوچکتر بود زندگی کرد.
از 1867 تا 1870 در آموزشگاه سَنت اَمان (lInstitut Saint-Amant) دوره ابتدایی را گذراند؛ در ماه اوت همان سال برای پیگیری تحصیلات خود در مدرسه سنت بارب (College Sainte-Barbe) که بدست یسوعیان اداره میشد نام نویسی کرد. در سال 1871، شاید بدلیل ناخوشی، مدرسه را رها کرد.
نوزدهم سپتامبر1872 مادرش از دنیا رفت.
کودک یتیم را قیم او دزیره وان دن هوو (Desire Van den Hove) تاریخنگارهنر و کارشناس فرهنگ توده، که از قضا از خویشان نزدیک موریس مترلینک بود، به مدرسه شبانه روزی مِل (Le College de Melle) در شهر گان سپرد. سال بعد وان لِربرگ به مدرسه پیشین خود بازگشت و با موریس مترلینک (Maurice Maeterlinck) و گرگوار لو روآ (Gregoire Le Roy) همکلاسی شد. در آنجا بود که نخستین شعرهای خود را از جمله نیایش وارهای پیشکش به لقاح مطهر سرود. از 1879 تا مارس 1882 در دروس فلسفه و ادبیات دانشگاه گان شرکت کرد، اما ناگزیر شد تحصیلات خود را به مدت هفت سال رها کند تا بنواند به زندگی خود سر و سامانی بدهد.
روز پنجم ژوئیه 1886 ژرژ رودنباخ (Georges Rodenbach) او را بهمراه مترلینک و لوروآ به نشریه بلژیک جوان (La Jeune Belgique) معرفی کرد. سال پس از آن سه یار دبستانی از نو در میعادگاه شاعران این مجله به هم پیوستند.
وان لربرگ از سال 1889تحصیلات خود را در دانشگاه آزاد بروکسل از سر گرفت و سر انجام روز 24 ژوئیه سال 1894 با امتیاز عالی موفق به اخذ درجه دکترای فلسفه و ادبیات شد.
در سال 1895 نگارش مجموعه شعر خود نیم نگاهها (Entrevisions) را آغاز کرد و سه سال بعد (1898) آن را انتشار داد.
سال 1901 در ونیز با بئاتریس اسپورس (Beatrice Spurs) دختر جوان امریکایی ملاقات کرد. این دو در پی دیدار سخت به یکدیگر دل سپردند و زان پس بئاتریس یکی از سرچشمه های الهام شاعرانه وان لِربرگ شد.
دفتر شعر ترانهی حوّا (La chanson dEve) بسال 1904 انتشار یافت.
در ماه سپتامبر 1906 زمانی که وان لِربرگ برای دیدار دوست شاعر خود گرگوار لوروآ به شهر مولنبیک سن- ژان (Molenbeek Saint-Jean) رفته بود، در آنجا دچار عارضه مغزی و فلج شد؛ یک ساال بعد نیزبه تاریخ 26 اکتبر 1907 چشم از جهان فرو بست.
راقم این سطور گزیده ای شامل 55 قطعه از زیباترین سروده های وان لِربرگ را آماده انتشار کرده است.
در ادامه برگردان دو قطعه از سروده های او تقدیم میشود.
آغازین بامداد جهان است
آغازین بامداد جهان است،
همچون گلی آشفته، دمیده از شب،
از نفسی نو برآمده از دریا،
باغی آبی شکوفا می شود.
همه چیزهنوز در هم است و در هم می آمیزد،
جنبش برگها، آواز پرندگان،
سُرِش بال ها،
چشمه هایی که می جوشند، صدای بادها، صدای آبها
نجوای سترگی
که با اینهمه از جنس سکوت است.
حوّای جوان و الهی
با چشمان آرام و پُر رازِ گشوده به روشنی
از وجود خدا بر انگیخته شد
و جهان پیش پایش چون رؤیایی دلپسند گسترده می شود.
پس خدا وی را گفت: برو ای آدمیزاده دُخت،
و به جمله موجوداتی که آفریده ام سخنی از لبانت بده،
نوایی برای شناختن آنان.
سبزه نرم است و انبوه
سبزه نرم است و انبوه
زیر شاخههای سر خم گرده
ازبار میوه و شکوفه های سپید؛
بوی مستی زا بسی سنگین است
و سایه دلپذیر. آنجا دراز می کشیم؛
خوابی خفیف در خون جریان می یابد.
و شاخهها سرفرود میآورند، خم می شوند،
و شما را با سایشهای طولانی نوازش می کنند
نوازش کنان آهسته از روی زمین
بلند تان می کنند؛
و درخت شما را میان بازوان نیرومند خود می گیرد،
درختِ شادمان و لرزان
که در روشنی می درخشد.
بر پیکرتان می پیچد و در هوا تابتان می دهد،
و آدمی خود او میشود، شیره ی او،
نیروی بارور او می شود، و بخود می لرزد
و میان گلهای نو رسته اش، میوه هایش
میان هزاران برگ سبک، نفس به نفس اش می دهد
زمین را عطرآگین میکند.
و مانند میوه ای که از درخت فرو می افتد،
میوه ای سنگین و ارغوانی،
میان سبزۀ انبوه،
از لابلای شعاعهای خورشید بیدار می شویم.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه