تأملّی بر کتاب هنر مدرن اروپای غربی. از بالتیک تا بالتیکان.
استیون . ا. منس باخ 1890-1939
تام سندکویست
به ترجمه رباب محب
تاریخ ارسال : 28 اسفند 93
بخش : ادبیات جهان
«آوانگارد اروپای شرقی» تأملّی بر کتاب هنر مدرن اروپای غربی. از بالتیک تا بالتیکان. استیون . ا. منس باخ 1890-1939 تام سندکویست[1] ترجمه: رباب محب |
|
یک پای تاریخ هنر میلنگد. کافیست دفاتر را ورق بزنیم و چشمان کور هنر آوانگارد را در پشت دیوارهای آهنین کمونیسم ببینیم. آنجا اروپای مرکزی و با لتیکان از نظر پنهان ماند تا اروپای شرقی و کشورهایی نظیر اکراینا، روسیه سفید و رومانی جایی برای ابراز وجود نداشتهباشند. البته صرف نظر از آوانگارد روسیه که به لطف زحمات بیاجر کمیلا گری[2]؛ تاریخنویس (در رشته هنر) انگلیسی در اوایل 1960 به ثبت رسید. اثر کمیلا گری این روزهاهمپایهای در تاریخ هنر یافتهاست. تا پیش از انتشار کتاب با ارزش«هنر مدرن اروپای غربی / از بالتیک تا بالتیکان 1890-1939» اثراستیون . ا. منس باخ تارخ نویس امریکایی (در رشته هنر) نامی از هنر اروپای شرقی نیست. چرا؟ پراگ، زاگرب، بلگراد، بوداپست و بوخارست در سالهای بینابینی دو جنگ جهانی اول و دوم مرکز تجمع گروههای آوانگارد بود و ما نمیدانستیم. چرا؟ چرا به ما اجازه ندادند تا بدانیم سمبلهای ادبی اروپای مرکزی آن سالها الهامبخش کوپکای نقاش بود؟ چرا به ما اجازه ندادند تا بدانیم کندی اسکای[3] دوران تحصیلات خود را در رشتهی هنر، در مدرسهی عالی هنر آنتون ازبه واقع در بوهمن/مونچن[4] گذراند؟ و چرا به ما اجازه ندادند تا بدانیم مانیفست فوتوریسم مارینتس اوّلین بار و همزمان در سال 1909 در دو مجله دموکرسیا در کراوییوا [5](رومانی) و فیگارو[6] (پاریس) به چاپ رسید؟ شاید بدانروی که آوانگارد رومانی الهامبخش آوانگارد اروپا بود؟ به اعتقاد منس باخ ناسیونالیزم و رهایی از سلطهی دولت عثمانی در پایان قرن نوزدهم و از سوی دیگر ازهمپاشی هابسبورگو روسیه در طی جنگ جهانی اوّل - دو وجه مشخصه و مشترک اروپای مرکزی و اروپای شرقی آن سالهاست. این دو وجه در اذهان عمومی به دو سؤال مبدّل گشتهاست: تفاوت ملّت ما با سایر ملل چیست؟ آیا ما به همان اندازه مدرن هستیم که مابقی اروپا؟ مقابلهی این دو پرسش در کشور رومانی از جنس دیگری بود. در آنجا آوانگارد یهودی نمیخواست از ابزار ناسیونالیستی که اغلب ضد فرهنگ و سیاست یهود بود- بهره برد. امّا در دیگر کشورهای اروپای شرقی از جمله در جمهوری چک - موج ناسیونالیسم به طرز روزافزونی رشد میکرد. همزمان با سست شدن پایههای روسیه تزاری، بسیاری از هنرمندان رادیکال پراگ به خود به چشم رهبر ناسیونالیسم مینگریستند. از سوی دیگر پایهگذار فرهنگ این ملل مدرنیزم جهانی بود و نه فرهنگهای قومی. در سال 1910 بسیاری از هنرمندان اروپای شرقی برای تحصیل و آموختن کوبیسم به پاریس مهاجرت کردند. این مهاجران علاوه بر کوبیسم امکان آشنایی با اکسپرسیونیسم را در استورم (برلین) نیز یافتند. یکی از دلایل انتخاب پاریس به عنوان کشور میزبان –شاید شهرت آنروز کوکای ناسیونالیست باشد. گروه توریدوسینی یکی دیگر از گروههای رادیکال پراگ بود که شاید بیش از هر گروهی از افکار و نظرات رادیکالیزه متأثر بود. این گروه به رهبری ژوزف کاپک، کارل تیگه ووسلاو اسپلا[7] پس از به کار آمدن جمهودی فدرال در اکتبر 1918شروع به فعالیت کرد. پس از آن گروههای دیگری به عرصه آمدند. از آن میان میتوان از گروه دوتسیل نام برد که متشکل بود از نقاشان، روزنامه نگاران، نویسندگان، موسیقیدانان و هنرپپشگان. این گروه شدیدأ از کوبیسم و ساختگرایی متأثر بود. این تأثیرپذیری در روند خود به توّلد دو نوع شعر انجامید: شعر تصویری که به دادایسم نزدیکی داشت و پایگاهاش رومانی بود. شعرسمبولیک که عمدتأ درمجله آوانگارد اچ پی[8] منتشر میشد. در اکتبر 1920 به لطف کنفرانسارتگار تب پراگ به یوگسلاوی هم سرایت کرد. ارتگار دادایی که با دادایستهای پاریسی و آلمانی در ارتباط بود توسط دراگان الکسیک[9] رهبری میشد. وی چندی بعد گروه مستقل دادایی زاگرب را پایه نهاد. متون دادایی در مجموعه آثاری چون دادا تنک و دادا جاز [10](1922) و با آثاری از دادایستهایی چون هویلسن بک، سویتر و تریستان تزارا به چاپ رسید. الکسیک مدّت مدیدی با جنبش زِنیت[11] زاگرب همکاری داشت. و این دلیل محکمی بر تأثیرگذاری نویسندگان بر مدرنیسم بالکان است. مجلهی «زنیت» -که به ضدِّ مذهب، ضدِّ آکادمی دانشگاه، ضدِّ بورژوا و ضدّ سنّت شهرت داشت–به عنوان نقطه عطفی در آوانگارد بالکان، توسط جنبش کروات و یوگسلاوی امروزی منتشر میشد. مجارستان محل شکوفایی هنر کمونیستی و سوسیالیستی بود. هنرمندان مجاری که با بلاکان (جمهوری روسی –مجاری 1918/1919 ) همکاری میکردند به مرور با اکتیویستهای ضدِّ بورژوا آشنا شدند و از آنان تأثیر پذیرفتند. در سال 1910 هنرمندان مجاهد و پیشرو رسمأ به تعریف هنر خوب و متعهد پرداختند. بنا به عقیدهی اینان هنر خوب و ماندنی باید سیاسی باشد و در عین حال از اکسپرسیونیسم، کوبیسم و فوتوریسم هم مایه بگیرد. گروه نوتوریستی لایوسکا مجلهی «ما» را منتشر میکرد. این مجله موّفق به جلب بسیاری از هنرمندان و نویسندگان مجاری شد. هرچه قدرت روسیه و هابسبورگ کمرنگتر میشد آثار اکتیویستهای «ما» به نفع سوسیالیزم پُررنگ و پر رنگتر میشد. بسیاری از اکتیویستها با شرکت در انقلاب اکتبر 1918 (کریسانتموم) به کمونیستها یاری رساندند. درست در همان روزهاییکه کمونیستها شعار دیکتاتوری کارگری سر دادهبودند، جرج لوکاس[12] برای روشنفکران آوانگارد از جمهوری شوروی داد سخن میداد، تا آنجا که هنرمندان روشنفکرانی چونلَخوس کساک[13] به طراحی آفیشهای دستگاه قدرت پرداختند. افزایش کمک و پشتیبانی هنرمندان رادیکال به بلاکان و لوکاس باعث شد که هنرمندان پیشرو و آوانگاردی چون کساک راهشان را از سیاست جدا کنند. عقبنشینی کساک از سیاست ربطی به آمال و آرزوهای وی در مورد هنر آوانگارد نداشت. بل او اساسأ با قدرت و قدرتمندان مخالف بود و خواستار رهایی همه جانبه و تمام و کمال هنر. در این بحبوبه دولت برای جلب ناسیونالیستها به تشویق وطنپرستان مجاری پرداخت. آوانگارد جهانی توّجه بسیاری از هنرمندان را به خود جلب کرد. در این راستا آوانگارد مجاری به سرنوشت غریبی دچار شد. کمونیستها سربازان رومانی را که با کمک قدرت مرکزی تا نزدیکی بوداپست پیشروی کردهبودند وادار به تسلیم کردند. ترور سفید دوران میکلوس هورتی[14] نیز آغاز گردید و در نتیجه بسیاری از هنرمندان آوانگارد مجبور به ترک وطن و زندگی در تبعید شدند. اغلب هنرمندان مهاجر، از جملهلاسزلو موهولی[15] وین و برلین را به عنوان وطن دوّم برگزیدند. آنان برای یافتن راه رهایی هنر از سطلهی قدرت و تحقق اندیشههای سوسیالیستی جلساتی ترتیب دادند. در سال 1920 جمعی از هنرمندان تبعیدی به بوداپست بازگشتند و با فضای تازه و بیگانهای روبهرو شدند. اینک لَخوس کساک طراح آفیشهای تبلیغاتی شرکت ایتالیایی«مادیانو» –فروشندهی کاغذ سیگار شدهبود. و او تنها مشتی از خیل این نمونههاست. و شاید حق بااستیون . ا. منس باخ که: «مدرنیسم در اروپای صنعتی، ساختگرایی در روسیه تزاری، کوبو –اکسپرسیونیسم در هابسبورگ، بوهم و دادایسم در شاهنشاهی رومانی بوجود آمد»؟ به هر حال نظرات منسباخ دریچهایست باز بر روی پژوهشات تازه. شیفتهگی هنرمندان به هر آنچه که غیر عقلانیست، مهملگوییهای شاعرانه اروپای شرقی و آوانگارد، و این حقیقت که بسیاری از هنرمندان آوانگارد آن دوره متعلّق به جامعه و فرهنگ یهودی هستند؛ فرهنگیکه آنان را به سوی ازهمپاشی و تخریب هر ساختی راه می نمود، از جمله وجوه مشخصهی ایندوره است. این مسئله فقط مختص هنر نقاشی و شعر نبود، بل در تمام زمینههای فرهنگی از جمله در صحنهی تأتر نیز نمودی بارز داشت. تأتر یهود در رومانی در سال 1800 توسط ایسا پایهگذاری شد. تأتر نقطهی اوج خود را در مسکو تجربه کرد. آوانگارد رومانی به فرهنگ یهود تعلّق داشت. امّا در لهستان هنرمندان یهودی به ارائهی فرهنگ خود نپرداختند، بلکه در همجواری گروههای پیشرو ورشو، کیو، برلین، پاریس و نیویورک، گروه جانگ ایدیسز[16] را تشکیل دادند. از دیدگاه هنری این گروه به اکسپرسیونیسم آلمان و اتریش نزدیک بود، امّا از داستانهای یهودی مارک چگال[17] نیز بیتأثیر نبود. گروه جانگ چگال فاقد مانیفست بود، ولی مقالات بسیاری از این گروه به جا ماندهاست که حکایت دارد از اهمیّت و نقش آنان در تاریخ آیندهی پیکرنگاری یهود. اینک باید پرسید سوئدیها چه وقت شاهد نمایشگاهی از هنر اروپای شرقی خواهند شد؟ کی تدریس تاریخ هنر در دانشگاهها –بر طبق شواهد موجود بازسازی خواهد شد؟ آیا میخایل دراگانسکو[18] سر دبیر مجلهی فوتوریستی دموکراتیا در سال 1909 پاسخ ما را ندادهاست؟ «باید طوری کار کنیم که انگار تب داریم. و تب داریم زیرا که باید کارکنیم.» این مقاله به تاریخ یازده ماه می سال دوهزار میلادی در روزنامهی رسمی سوئد منتشر شدهاست. تام (توم سندکویست) متوّلد 18 ژانویه 1954 در بورگو[19]، نویسندهی سوئدی-فنلاندی و استاد دانشگاه در رشتهی هنر و تاریخ هنر است.
|
[1]Tom Sandqvist
[2]Camilla Gray
[3]Kandinsky
[4]Böhmen – München
[5]Craviova
[6]Le Figaro
[7]Josef Capek- Karl Teige -Václav Spála
[8]HP
[9]Aleksic
[10]Dada Tank – Data Jazz
[11]Zenit
[12]Georg Lukás
[13]Lajos Kassák
[14]Miklós Horthy
[15]Lászlo Moholy
[16]Jung Idysz
[17]Marc Chagall
[18]Mihail Draganescu
[19]Borgå
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه