شعری از شاعر ترک نجاتی جومالی
برگردان از نیما پیلتن
تاریخ ارسال : 29 بهمن 00
بخش : ادبیات ترکیه و آذربایجان
شعری از شاعر ترک نجاتی جومالی
Necati Cumalı
برگردان از نیما پیلتن
دوست
وقتی نانات را برمیگیری،
دستات آیا درنگ میکند؟
جویدن لقمه را فراموش میکنی؟
یا از خودت میپرسی
او اکنون چگونه است،
چگونه روزهایش را سپری میکند؟
چهرهی پراحساس و اندوهگیناش
پیش چشمانات غرق در فکر میشود
میخندی، او نیز میخندد
این گرماست خاطرهی او،
خاطرهی او این سایه است
که در آن پناه گرفتهای.
اکنون زود باش، راهی کوچهها شو
بازار بازار بگرد و دردهایت را فرو بریز
به جای او بگرد در ساحل،
به جای او خنکا را تجربه کن...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه