شعری از ابوالقاسم مومنی
تاریخ ارسال : 28 مرداد 01
بخش : شعر امروز ایران
و تنهایی تو
آوارهایست
که...
رویِ پوستم راه میرود
و اندوهت
ماهیِ گریز
آهستهی آتشی
بر این جادو
و دستی که پیر میشود
در وقتِ حوصله
سیاهی مگر چیست؟
خوابیدنِ بیداری
در فواصلِ معکوس
وقتی که
از اطاعتِ بودن
دست میکشد
هم میماند
هم میمیرد
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه