داستانی از ناصر تیموری | |
28 خرداد 00 | داستان | ناصر تیموری |
![]() |
همه به اسم کوچک صداش میکردند؛ «مالک.» شاید به دلیل نام فامیلیاش بود که بدجوری توی دهان میچرخید. «قلندربگلو» ولی او کمتر کسی را به اسم صدا میکرد، مگر به ضرورت. به همه میگفت: «دوست من.»
انکار نمیکرد که سالهاست جز اشعار حافظ و مقالات و مطالبی که در بارهی او چاپ شده و میشود، کتاب دیگری نخوانده است. روی میز کارش و یا توی سامسونت بزرگش، همیشه نسخهای از دیوان حافظ بود ... |
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
اینجا و آنجا
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |