شعری از محمدرضا طاهری
26 دی 96 | قوالب کلاسیک | محمدرضا طاهری شعری از محمدرضا طاهری
وقتی آن کبریت را بردی میان خرمنت
منتظر بودم که این آتش بیفتد گردنت
خون ما آرام جاری بود در رگ هایمان
خواستی تا لکه ای باشد به روی دامنت ...

ادامه ...