داستانی از ویرجینیا وولف ؛ برگردان : فریده دلاوران
25 دی 89 | ادبیات جهان | فریده دلاوران داستانی از ویرجینیا وولف ؛ برگردان : فریده دلاوران
هر ساعتی که بلند می شدی دری بسته می شد.از اتاقی به اتاقی می رفتند،دست در دست یکدیگر،اینجا چیزی را جابه جا می کرند،آنجا را باز می کردند.تا اطمینان یابند.زوج شبح وار . زن گفت:اینجا رهایش کردیم. مرد افزود:و همچنین اینجا و زن زمزمه کرد : بالای پله هاست و مرد گفت:و در باغچه.گفتند آرام.ممکن است آن ها را بیدار کنم.
...

ادامه ...