شعری از فاطمه قائدی
30 دی 96 | قوالب کلاسیک | فاطمه قائدی شعری از فاطمه قائدی
من که کاری نداشتم به خدا او خودش قصد کرد من باشم
تار من را به پود باران بست تا که پاییز پیرهن باشم
خاکم از ریشه های تاک گرفت عسل و انگبین به خاک گرفت
زیر و بم دادو ..سینه چاک گرفت قوس ها داد تا که زن باشم! ...

ادامه ...