داستاتی از سارا حاجی پور
23 اسفند 90 | داستان | سارا حاجی پور داستاتی از سارا حاجی پور
چشمانی خیس از زندگی جداگانه ای ونگاهی ملتمسانه به شاخ وبرگ خشکیده ی درختان.
گاهی سکوت آدم ها مرا به وجد می آورد ویه یاد اتفاقی می افتم که سالیانی است ، مانند میخی به سرم کوبیده می شود، اتفاقی ناخوشایند و پردغدغه ...... .
وقتی میان انبوهی از جمعیت گام بر می دارم، تمامی نگاه ها را در اندک فرصتی می نگرم. گاه نگاهی پریشان و گاه نگاهی پر تلاطم ..
...

ادامه ...