داستانی از خشایار قشقایی | |
2 شهریور 90 | داستان | خشایار قشقایی | |
از تاکسی پیاده شد. کوچه تنگ بود و اینجا و آنجا چراغهایی جیغ ، صورتش را روشن می کردند. وقتی پای راستش را از کف تاکسی روی کف پیاده رو گذاشت ، کفشش دیگر کفش قبل نبود. حالا یک پایش به رنگ کفش بود و آن یکی به رنگ گِل. چند ثانیه ای به جای پایش توی آن توده ی قهوه ای رنگ خیره ماند و بعد بین نور نئون ها به راه افتاد. عینک شیشه گرد آبی اش هنوز روی چشمهایش بود و به نظر نمی رسید که مرد از این قضیه بی خبر باشد. هر از گاهی دو دستش ...
|
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |