داستانی از حسین پور یوسف کلجاهی
14 مرداد 96 | داستان | حسین پور یوسف کلجاهی داستانی از حسین پور یوسف کلجاهی
آن روز نوبت قسط وام بود و دو روز بعد، اجاره ی خانه و هشتصد هزار تومان پول که لازم داشتم تا بیمه ی اتومبیل را با الحاقیه اش تمدید کنم. شارژ گوشی تمام شده بود و از اینکه مهری مدام زنگ نمی زد و غرغرش را سر خرید سور و سات نذری های پشت سرهم اش نمیشنیدم، خیالم راحت بود ...

ادامه ...