شعری از حامد رمضانی | |
16 فروردین 97 | قوالب کلاسیک | حامد رمضانی | |
«بعد از درخت نوبتِ قتلِ نهال هاست»
یک مدت است فکرِ تبر این خیال هاست در باغ انقلابِ زمستان چه کرده است؟! این خونِ سرخ ِ کیست که در پرتقال هاست؟ ... |
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
خوانشی بر داستان «پیرمردی با بالهای بسیار بزرگ» نوشته ی گابریل گارسیا مارکز حامد رمضانی |
|
20 آبان 96 | اندیشه و نقد | حامد رمضانی | |
زمانی که بیش از آنچه اکنون هستم، کودک بودم، لذت پرواز را به تمامی تجربه کردم. روزی بربالای بام خانه رفتم، دستانم را گشودم و خود را در آسمان رها کردم. دستهایم را - همانطور که پرندگان بالهایشان را تکان می دهند – تکان می دادم و در آسمان به پرواز در می آمدم .جالب اینکه هیچ یک از مردم از دیدن این صحنه دچار حیرت نشده بودند؛ من همانطور که درحال پرواز بودم ، با آشنایان سلام و احوال پرسی روزانه را نیز انجام می دادم ...
|
|
ادامه ... |
شعری از حامد رمضانی | |
18 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | حامد رمضانی | |
بگو به پرده ببندد دو چشمِ پنجره را
بگو که پس بزند از نگاه منظره را هجومِ ارّه به گل؟! اين جدال بی شرمی ست نبردِ تيغ و گلو؟! بس کن اين مناظره را ... |
|
ادامه ... |
شعری از حامد رمضانی | |
29 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | حامد رمضانی | |
خیال کن که خیال از سرت گریخته باشد
پرنده باشی و بال و پرت گریخته باشد خیال کن که وجودی دو شقّه باشی و آنوقت منِ تو مانده، منِ دیگرت گریخته باشد ... |
|
ادامه ... |
شعری از حامد رمضانی | |
14 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | حامد رمضانی | |
بگریز از خودت به وسعتِ شهر
بگریز از خودت به میدان ها در هیاهوی بوقِ ماشین ها وسطِ ازدحامِ انسان ها ... |
|
ادامه ... |
"خوانشی بر شعر تنيس" بیژن نجدی به قلم حامد رمضانی |
|
27 بهمن 95 | اندیشه و نقد | حامد رمضانی | |
شعر با تصاويری از بازی تنيس شروع ميشود، و در ادامه جريان سيال ذهن روايت شعر را می برد به سمت حرکت ماه که مثل توپی در بازی تنيس کائنات، اين سو و آن سو می رود.
رابطه چمن و آسمان، همچنين اشاره بينامتنی دارد به اشعار کلاسيک ايران (مزرع سبز فلک) ... |
|
ادامه ... |
شعری از حامد رمضانی | |
9 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | حامد رمضانی | |
می کشد جسم درد را بر دوش
عابری که به گرده اش زين است لنگ لنگان و خسته، رام و صبور وزن اين بار اگرچه سنگين است ... |
|
ادامه ... |
«که شهیدانِ که» نگاهی روایت شناختی به بیتی از حافظ حامد رمضانی |
|
9 بهمن 95 | اندیشه و نقد | حامد رمضانی | |
بیت بالا بیت هشتم و ماقبل آخر غزل شماره 387 دیوان حافظ به تصحیح غنی و قزوینی است. راوی (حافظ) در این غزل ابتدا از مواجهه ی خود با «شاه شمشاد قدان» می گوید. شاه علاوه بر شمشاد قدی و جمال ظاهری از شیرین دهنی و حلاوت کلام نیز بهره مند است ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |