شعری از بهزاد سعیدی
16 شهریور 97 | قوالب کلاسیک | بهزاد سعیدی شعری از بهزاد سعیدی
امروز را آرام تر...، با من مدارا کن
آه ای پری، وردی بخوان، بر من دری وا کن
دلگیرم از تو، از خودم، از "بی تو بودن" ها
کمتر مرا درگیر حس "منزوی" ها کن ...

ادامه ...
شعری از بهزاد سعیدی
12 آذر 96 | قوالب کلاسیک | بهزاد سعیدی شعری از بهزاد سعیدی
نمی دانم چرا این روز ها آشفته بازارم
سر از دیوانه بازیهای این دل در نمی آرم
شبی با حکم دل حمام کاشانم پر از خون شد
شبی دیگر خمار دود قلیان های قاجارم ...

ادامه ...
شعری از بهزاد سعیدی
18 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | بهزاد سعیدی شعری از بهزاد سعیدی
رفتی دوباره بی تو دلم شور می زند
بیچاره سنگ بر " سر مغرور " می زند
هرم نگاه و گرمی چشمان عکس تو
آتش به جان این دل مهجور می زند ...

ادامه ...