داستانی از آنتوان چخوف ترجمه زهره صمیمی |
|
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | آنتوان چخوف | |
چند روز پیش یولیا واسیلیونا را به اتاق کارم خواستم. یولیا پرستار بچه ها بود . می خواستم حقوقش را پرداخت کنم.
-"بنشین یولیا. بگذار کمی به حسابهایمان رسیدگی کنیم. می دانم که پول لازم داری ولی تعارف می کنی و حرفی نمی زنی. خب ، ماهیانه سی روبل توافق کرده بودیم . اینطور نیست؟" ... |
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |