| داستانی از امير مسعود ميرباقري | |
| 25 فروردین 92 | داستان | امير مسعود ميرباقري |   | 
| و سوز سردي كه لاي ميلگرد هاي ساختمان ناتمام پمپ بنزين پيچه مي رود.تو ايستاده اي.دسته ي پول هاي كهنه و پرچرك شريان شهر در دستت خشك شده.بايد تا حوالي سه باشي و بعد بندازي و يك ساعته به خانه برسي.از آن ور هم يك خواب دوساعته و شست و شوي صورت و يك اتوبوس براي دانشگاه.فكرت سر مي خورد كه رحيم 25 تومان ديشب را كجا خرج كرده است.به مصداق برادرانه رو مي كني و از فكر 25 تاي ديشب در مي آيي.چراغ سقف پمپ بنزين سرد شده و به نظر چند ساعتي بايد خاموشش كرد.اين وقت ماشين ها كمتر  ...
                         | |
| ادامه ... | |
 
							
			
			
			ویژه نامه ها
					
						|   | 
| 1400 | 
|   | 
| نوروز 1399 | 
|   | 
| نوروز 1398 | 
|   | 
| نوروز 1397 | 
|   | 
| داستان نوروز 1396 | 
|   | 
| نوروز 1393 | 
|   | 
| بهرام اردبیلی | 
|   | 
| ترجمه اولیس اثر جویس | 
|   | 
| ساده نویسی | 
|   | 
| علی مسعود هزارجریبی | 
					
        
            
                
        
        					
				
				اینجا و آنجا
					- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
|  | 
| رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان | 
دیگران
					
					آرشیو
				
					عضویت در خبرنامه
					لوگوی پیاده رو
					 
						
					|   | 
| شرایط درج آگهی در پیاده رو | 
|   | 
| کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |