یادی از پرویز شاپور
همه مردم جهان به یک زبان سکوت می‌کنند
آزاده حسینی


یادی از پرویز شاپور 
همه مردم جهان به یک زبان سکوت می‌کنند
آزاده حسینی 
نویسنده : آزاده حسینی
تاریخ ارسال :‌ 11 شهریور 97
بخش : اندیشه و نقد

یادی از پرویز شاپور و میلادش پنجم خرداد
همه مردم جهان به یک زبان سکوت می‌کنند

زندگی بر کره زمین : 5خرداد 1302قم تا 15 مرداد 1378 تهران
تحصیلات: اقتصاد. کار: وزارت دارایی
ازدواج: 1329 جدایی: 1334


پرویز شاپور  به گفته ی مادرش مردی کم حرف اما به استناد تاریخ نامی در ادبیات مدرن ایران، مردی که حرف های بسیار برای گفتن داشت. و بدرستی احترام عبارت «کم گوی و گزیده گوی چون دُر» را رعایت می کرد.
نویسنده ای که از سی سالگی با نشریه «توفیق» و «سپید و سیاه» شروع کرد. در ابتدا با نام مستعار «کامی» یا «کامیار» نوشته هایش در ستون نشریات آمد. نام فرزندشان که همسرش فروغ فرخزاد نیز در شعرهایش به آن اشاره می کند. در ادامه با فعالیت در نشریه «خوشه» به سردبیری احمد شاملو کارهایش با نام «کاریکلماتور» چاپ شدند. «کاریکاتور کلمات» و بدین ترتیب «کاریکلماتور» چنان از دل بر آمد که لاجرم بر دل دل ادبیات ایران نشست و آمد که بماند.
آنچه کاریکاتوریست ها در دنیای طرح و تصویر انجام می دهند، پرویز شاپور با کلمه می کند. توانمندی اش در طراحی و سیاه قلم؛ کم حرفی و شوخ طبعی اش بعنوان خصیصه ی شخصی سبب آفرینش کاریکلماتور در ایران شد. از همه جای حرف می تراشد، کوتاه و تاثیرگذار می نویسد و با تلخ ترین درون مایه ها هم لبخندی گوشه لب مخاطب به جا می گذارد. می گوید: «چرا بی‌خود ولخرجی ‌کنم و یک خط اضافی در طرحم مصرف کنم، این خط را نگه می‌دارم و با آن طرح دیگری می‌سازم!»
افزون بر این ها آشنایی با ادبیات کلاسیک ایران و جهان، مطالعه ی ژرف اندیشی های طنزگونه ی حافظ، سعدی، تک بیت های خاص سبک هندی و البته نگاهی به آثار «ژیلبرت سیبرون» فرانسوی؛ راهی به سوی آفرینش این نوع سبک ادبی گشود.
دنیای شگفت انگیزکودکانه ای که بی رحم ترین کاراکترها نیز مهربانی هایی دارند و قطره خونی از کسی نمی ریزد. گاهی با چندین سطر و عبارت متفاوت از یک واژه، گویی تمرین و تجربه می کند تا تعریف و وجهی تازه به مفاهیم جهان کلمه دهد. بارها از چند زاویه به اشیا نگاه می کند و طرحی از جنس کلمه بر کاغذ می اندازد. ازین رو آثارش خود یک لغت نامه ی جدید است.
آدم ها:
آدم نابینا در برابر آینه دلش می‌ایستد.
آدم منزوی، ساکن خودش می‌باشد.
عاشق:
عاشق شانه‌ای‌ هستم که افکار پریشان را مرتب می‌کند.
عاشق دکتر مهربانی هستم که برای بادکنک، قرص ضد نفخ تجویز می‌کند.
عاشق گلیمی هستم که نمی‌گذارد صاحبش پا را از آن فراتر بگذارد.
عاشق ماهی‌ای ‌هستم که در هوای بارانی برای دیدن رنگین‌کمان سرش را از آب بیرون می‌آورد.
ماهی:
 دلم برای ماهی ها می سوزد که در ایام کودکی نمی توانند خاک بازی کنند.
دلم به حال ماهی‌ها می‌سوزد چون هیچ‌کس اشکشان را نمی‌فهمد.
 آب به اندازه ای گل آلود بود که ماهی، زندگی را تیره و تار می دید.
رد پای ماهی نقش بر آب است.
وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند.
زندگی:
فریاد زندگی در سکوت گورستان ته‌نشین می‌شود.
بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم.
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود.
و نمونه های بسیاری از این دست که در بیشتر آنها شگرد حسن تعلیل، رابطه علی و معلولی را به طنز مطرح نموده است.
با نگاهی به ادبیات پیش از شاپور در میان آثار نویسندگان و شاعران نکته هایی از ظریف اندیشی توامان با طنز و ایجاز بسیار می توان یافت. از شعرهای حافظ و سعدی گرفته تا شاعران سبک هندی با فراهنجاری هایی برای دیریاب نمودن متن، پی بردن به کاربرد معناشناسیک کلمه تا ساختار جمله؛ آشنایی زدایی ها و نگاهی به فرمالیست ها و آنچه که شکلوفسکی در بیان و گسترش آن پرداخت تا «ادراک حسی ما را دوباره سازمان دهد».
نمونه هایی از طنز و ایجاز در ادبیات ایران می توان بیرون کشید که لابلای غزل ها و متون رخ می نمایند:
حافظ:
 «یا وفا، یا خبر وصل تو، یا مرگ رقیب»
«محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد»
«وصل تو اجل را زسرم دورهمي داشت»
«بیا که رونق این کارخانه کم نشود/ به زهد همچو تویی، یا به فسق همچو منی» که ظاهری ساده اما درونمایه ای پیچیده و طنزگونه دارد.
واعظ قزوینی: «رم ِ آهوی ِ تصویرم شتاب ِ ساکنی دارم»
سعدی: «گفتم از جورت بريزم خون خويش/ گفت خون خويشتن درگردنت»
«چو سايه هيچكسست آدمي كه هيچش نيست»
«گر يار با جوانان خواهد نشست و رندان/ ما نيز توبه كرديم از زاهدي و پيري»
صائب تبریزی: «در بهشت افتاده است آن كس كه مهمان من است»
«كام دل نتوان گرفتن از جهان بى روى سخت / آتش آوردن برون از سنگ، كار آهن است»
«در كهن سالي شود حرص خسيسان بيشتر/ تا نگردد خشك دست خار، دامن گير نيست»
«ميوة پخته محال است نيفتد بر خاک/ هر كه دل بسته به اين دار فنا نيم رس است»
نوع طنز و غافلگیری کاریکلماتور با شعر متفاوت است. کاریکلماتور گاه به امور بدیهی و دم دستی روزانه می پردازد و با این همه سابقه چندانی بعنوان یک سبک مستقل در ادبیات ما ندارد.
 پرویز شاپور سال ها پیش سبکی را بوجود آورد که امروز مورد توجه مخاطبان است. نسلی که با کتاب کمتر ارتباط برقرار می کند. و می خواهد هر متنی را سریع دریابد، حتی مفاهیم پیچیده را با بیان ساده و بسته بندی های کوچک می خواهد که بتواند به سرعت از سطری به سطری برود و از هر جای کتاب که گشود جمله ای به سهم خود بردارد و نگران جملات قبل و بعد نباشد. ذهن پیشرو پرویز شاپور کم مجالی مخاطبان امروز را از سال ها پیش دریافته است. سبک شاپور طرفدارانی هم دارد که در برخی موارد متاسفانه به جای نازک اندیشی های تازه، در جستجوی تغییر و تقلید همان گفته های شاپورند.
استاد بی نظیر طنز ایران، ابوالفضل زرویی نصرآباد جایی می گوید: «نوشتن برای مخاطبان كم‌طاقت و پرمشغله‌ای كه از هر چیز نوع فشرده‌اش را می‌پسندند، مثل توضیح نظریه نسبیت برای كسی است كه در خیابان با عجله دنبال توالت عمومی ‌می‌گردد». ایشان در گفتاری مخاطبان کاریکلماتورهای پرویز شاپور را در دو دسته معرفی می کنند: «دسته اول کسانی هستند که ماهیت کار شاپور را با درک درست از کاریکلماتور شناخته اند و دسته دوم به صورت شکلی کار شاپور را دنبال می کنند و فکر می کنند هر جمله ای که گربه، درخت، ماهی و سنجاق قفلی داشته باشد کاریکلماتور است».
شاید هم نسلان من او را از نشریه ی «گل آقا» و سپس از کتاب هایش شناخته اند. اولین آن در سال 1350و آخرین آن «پایین آمدن درخت از گربه» در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسید. بخشی از کتاب طراحان طنزاندیش ایران نیز به پرویز شاپور اختصاص دارد.
آثارش سرشار از آرایه های ادبی و شناخت ویژگی های زبان پارسی است. بیشترین ایجاز را با حس آمیزی، پارادوکس، تمثیل و بازی های زبانی دارند. و گاهی نیز می توان اینگونه پنداشت که با نوع مدرن ضرب المثل مواجهیم؛ حال آنکه گاه با ضرب المثل ها شوخی می کند.
نمونه هایی از کاریکلتماتور پرویز شاپور:
جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند.
برای مردن عمری فرصت دارم.
اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم.
ستارگان سکه هایی هستند که فرشتگان در قلک آسمان پس انداز کرده اند.
با اینکه گل های قالی خار ندارند ، مردم با کفش روی آن پا می گذارند.
سایۀ چهار نژاد یک رنگ است.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.
نوشته شده روی سنگ مزارش به نگاهم خوش آمدی.
قطره ی باران، اقیانوس کوچکی است.
هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد.
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
روی هم رفته زن و شوهر مهربانی هستند!
به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
برای اینکه پشه‌ها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه‌بند بیرون می‌گذارم.
گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرنده ی محبوس است..
غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
بلبل مرتاض، روی گل خاردار می‌نشیند!
 باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده،به آبپاش مرخصی داد.
قطره باران غمگین روی گونه ام اشک می ریزد.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
در خشکسالی آب از آب تکان نمی خورد.
 رد پای ماهی نقش بر آب است

آثار:
کاریکلماتور - انتشارات نمونه - ۱۳۵۰
کاریکلماتور ۲ - انتشارات بامداد - ۱۳۵۴
کاریکلماتور ۳ با نام «با گردباد می‌رقصم» - انتشارات مروارید - ۱۳۵۴
کاریکلماتور ۴ - انتشارات مروارید - ۱۳۵۶
کاریکلماتور ۵ - انتشارات پرستش - ۱۳۶۶
کاریکلماتور ۶ - انتشارات مروارید - ۱۳۷۶
کاریکلماتور ۷ با نام «به نگاهم خوش آمدی» - انتشارات گل‌آقا - ۱۳۷۸
کاریکلماتور ۸ با نام «پایین آمدن درخت از گربه» - انتشارات مروارید - ۱۳۸۲
موش و گربه عبید زاکانی با طرحهای پرویز شاپور انتشارات مروارید - ۱۳۵۲
فانتزی سنجاق قفلی - انتشارات پویش - ۱۳۵۵
تفریحنامه (طرح‌های مشترک بیژن اسدی پور و پرویز شاپور) - انتشارات مروارید - ۱۳۵۵
قلبم را با قلبت میزان می‌کنم (مجموعه کاریکلماتورها) - انتشارات مروارید – ۱۳۸۶


 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :