یادداشتی تفسيری بر داستان "چه کسی نفت را آورده؟" اثر طلیعه نورانی/اميرحاجی زاده

تاریخ ارسال : 13 خرداد 90
بخش : و ...
یادداشتی تفسيری بر داستان "چه کسی نفت را آورده؟"
اميرحاجی زاده
(از آن طرف ديالوگ داستان که زن است تحت عنوان راوی نام برده ام برای راحتی کار.در ضمن قسمت اول و دوم نقد تشريح اثر به صورت جزئی تر است تا بتوان به تحليل نهايي و کوتاه بخش سه رسيد.و نکته ی اخر انکه این تفسیر از بسیاری نکته ها درگذشته وشاید هم به انها نرسیده است.اح)
1
ذهنيت نهايي داستان انچه که تمام نشانه ها را استقرار مي بخشد و بازي انان را سامان مي دهد چيست؟
بگذاريد از اينجا شروع کنيم که تکنيک هاي مقاومت زنانه در مقابل مردسالاری چه طور دسته بندی می شوند؟اولينِ انها خيلی ساده است با صداقت بر اجحاف های مردانه انگشت گذارده می شود . مرحله ای کمي پيشرفته تر را در فيلم هاي زنانه اي که در انها مثلا يک دختر بچه که راهبر پدر معلول الذهن خودش است مي توان ديد (در يک حرکت جايگاه ارباب و بنده ی مذکر و مونث با هم عوض می شود).ابتدا وسوسه می شويم که اين مورد را درمتن طليعه تشخيص دهيم.دليل ان هم وجود مردک عليل بي نوايي است که با گاری دستی اش عنبه فروشی می کند.داخل پرانتز بگويم عنبه فروشی که مشتری چندانی نيز ندارد نشانه ي مبهمي از عقيم بودن و ناتواني جنسي اوست يا به عبارتی نشانه ی نوعي بادکردگي- در قالب ِکسي که عنبه هايش بی مصرف افتاده و خريداري ندارد-تصويری متناظر ترشيدگي براي زنان.مشخص است که ان مرد تجسم ظلم نيست. پس چيست و چه کارکردي دارد؟او از ابتدا تحقير شده است. به عبارتي اگر از زن ِمرد خبطی سر بزند اين خيانت اتفاقا ميدان دهنده به مردانگي است يعني از حيث فرهنگي و هنري در اين گره ي دراماتيک تمام عناصر و نشانه هايي را که متناسب براي مظلوم نمايي زن است مهيا مي شود به عبارتي بهترين تابلو براي نشان دادن مرد سالاري است .ولي بحث اين است که اين امکان از مرد سلب مي شود چرا؟چون اتفاقا زن خيانت نمي کند :اين اولين مقاومت زنانه است .در دومين مرحله تير خلاص به مردسالاری زده می شود:عشقی زنانه پا می گيرد.و اين شايد اساسی ترين تکنيک مقاومت زنانه است. به عبارتي راوی عملا از قاعده اي پيروي مي کند که نام فلسفي ان نفي در نفي است يعني علاوه بر انکه واقعيت چيزي را از بين بردي-امتناع از عشق ورزيدن به مردی غير از همسر خود - ،علاوه بر ان براي ريشه کن کردن ان بايد جايگاه نمادين ان را نيز پاک کني :اين مرحله ي دوم است که با جايگزيني معشوق زن در مقابل معشوق مرد اجرا مي شود.
2
نهايتا دو فضا با هم در تقابل قرار می گيرد اول فضای بی خانمانی و سرگشتگی(عنبه فروش و زنش همچنين راوی و شويش) و دوم شکل کلاسيک و کهنه ی خانواده(در نمونه ی ارباب و خدمتکار و مادر راوی).
در داستان طليعه می توان پرده را جناسی نمادين از الت زن، ارباب را نماينده ی مردصفتی مزدور و کلفت را نموداری از مظلوميت زن ديدند .ولی چرا پرده را خودِ پرده نبينيم؟
برای زن خانه دار خانه اش حکم جايي را دارد که بايد به سبک تن و بدنش از ان محافظت کند و حيا و شرم باعث ان همه پوشش های تزئينی و غيره می شود. از همان ابتدا که ما پرده ی بلند و سنگين خانه را می بينيم می فهميم که بحث نه اهميت صرف پرده که بحث بر سر نوعی رابطه ی اينهمانی مبهم بين زن و خانه اش است.خانه، بدن دوم زن است.به عبارتی يک زن همان طور که و دقيقا همان قدر که از شلختگی خانه پيش چشم مهمانان خجالت می کشد از يک نگاه دزدانه هم .از اينکه لاخه ی مويش بيرون باشد نيز هم در شکل سنتی اش و ايا شکل کهنه و کلاسيک زن ايرانی از دور و در نگاهی کاملا فارغ از روابط بيش از همه به کلفتی نمی ماند که کارش مدام رسيدگی به امورات خانه و شست و شو و پخت و پز است ان هم دم دمای عيد به وقت خانه تکانی؟ ايا تصوير ابتدای داستان که در نظر اول يک بيانيه ی فشرده ی فمنيستی به نظر می ايد در حقيقت در بردارنده ی حسی نوستالژيک نيست؟
تنها با اين مقدمه می توان يکی از تصويرهای کليدی کار طليعه را به درستی تحليل کرد. تصوير فيل طلايي با خرطوم دراز. اين تصوير بداهتي ندارد بي پشتوانه ي حسي لازم براي تاثير گذاري است يک تصوير در وجه اول بايد تاثير گذار باشد .ولي سوال مي تواند اين باشد که اگر خواسته باشيم شرف را با حيا و نجابت در هم بياميزيم انوقت چگونه مي توان ان را ابژکتيو کرد؟به عبارتي چگونه مفهوم مرکزي يک تصوير مي توان شرافت زنانه باشد؟ فيل طلايي با خرطوم دراز؟طلا نمادي از گرما سخاوت است که با نوعي بخشندگي سر و کار دارد بخشی از ارجاعات ان به امری مونث اشاره دارند ولي فيل با خرطوم درازش اشاره اي است اشکارا فاليک .اينک ايا ان طلا به نوعي با روکش کردن ان مردانگي نشانه ي نوعي شرف و حيا است؟ اگر طلا را وجود زن در نظر بگيريم انگاه اين تصوير نشانه ي عشق بازي است .اتفاقا فاش ترين و عريان ترين حالت ان نيز هست.نکته ي کاملا کليدي ان است که گول نخوريم اساس اين تصوير در اين شي نيست بلکه در رفتاري است که مادر با ان مي کند. اينکه انرا در زمره ی انتيک هايش قرار می دهد يعني پنهان کردن ان مثلا در گنجه ي خودش يا در کمد .بنابراين نفس اين پنهان کردن و نگه داری وپاسداری از ان شی است که واجد عنصر شرافت است و نه اينکه ان شي فی الذاته به گونه ای نمادين ان را بنماياند.ان شی نمادين ازجمله بازی های گول زننده ی راوی است.
3
محتوای نهان اولين ديالوگ زن که از دوشيزگی اش می نالد و...-آغازنده ی يک فضای پر التهاب است که نطفه ی ان انديشه ی خيانت است.تمام داستان به اشکال و انحای گوناگون تمام مسيرهای ممکن و محتملِ خيالی و نمادين ِعواقب و ظرايفِ ان را می پيمايد تا سرانجام در عين پراکندگی به اوج خود ، نقطه ای اسيب زا و فاجعه ای هولناک می انجامد .تصوير هولناک اخر اشکارا از ادغام دوفضا تشکيل می شود اول جشن و سرور عروسی و دوم خودسوزی.تنها در اين تصوير است که حلقه ی ارتباطی تکميل می شود .نقطه ی ابتدايي عروسی-که پيش شرط ماهوی خيانت است (به اين معنا که با ازدواج اساسا خيانت معنا دار می شود و امکان وجودی می يابد) بر نقطه ی پايانی که فاجعه ای تمام عيار است(بدترين عاقب ممکن اين امر) منطبق می شود .اين سيکل بسته که به نحوی زيباشناسانه طی می شود نتيجه ای جالب به همراه می اورد زاده شدن موجودی به نام وفی که کارکردی عروسکی دارد و اينکه ان ميل تخطی با وجود او و عشق نسبت به او ارضا و خنثی می شود .
لینک کوتاه : |
