گزارش جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان "مرده ی نو"
نوشته احمد درخشان / کتابسرای چیستا


گزارش جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان نویسنده : پیاده رو
تاریخ ارسال :‌ 27 آذر 94
بخش : بازتاب

گزارش جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان "مرده ی نو"

نوشته احمد درخشان / نشر افراز

 کتابسرای چیستا

در آغاز جلسه خانم مهناز سعادتی داستانی از مجموعه ی مرده نو خواند .سپس نویسندگان و منتقدان حاضر در جلسه به ارائه دیدگاه ها و نظرات خود پرداختند . ابراهیم دمشناس که جلسه را اداره می کرد با اشاره به این که کتاب حاضر مجموعه ای داستانی ست ، آن را واجد پیوستگی هایی دانست که کتاب را درمقام اثری واحد به نظر می آورد . تقابل های دوتایی انسان حیوان از این شمارند . داستان ها در جهان دوپاره شهر و روستا رخ می دهد داستان ها به تناوب رابطه انسان حیوان را می نمایاند. در یک روال خطی این رابطه در روستا مبتنی برحضور حیوان در مقام دام و برخوردار از صفت اهلی ست در دوفضای مجزا ی آخور ـ اتاق . اما با تغییر فضای جغرافیایی داستان ها به شهر ، حیوانات خانگی می شوند ودر فضایی واحد در کنار انسان قرار می گیرند اما این دگرگونی در داستان های درخشان به همین جا ختم نمی شود ؛ این حرکت در ادامه به انتقال حیوانات به درون انسان ها منجر می شود...

احمد درخشان

در ادامه مهدی شام روشن مترجم و زبانشناس به بررسی داستان های مرده ی نو پرداخت :کتاب «مردۀ نو» کتابی است درخشان از احمد درخشان؛ داستان‌نویسی که تا به همین جا درخشیده است؛ چرا که نشان می‌دهد ما زندانی واقعیت عبوس پیرامون‌مان نیستیم؛ چرا که می‌داند «ادبیات سخنی به دور از عالم واقعیت است» وجوهر داستان‌های درخشان همین است: سخنی دور از جهان واقع!

درخشان به خوبی دریافته است که واقعیت یک جسم یکپارچۀ واحد و صلب نیست و با بهره گرفتن از این آگاهی واقعیت را بستر داستان خود قرار می‌دهد اما واقعیت را به متن تبدیل می‌کند و داستان‌اش را بر این متن استوار می‌گرداند. او به توهم یکپارچگی واقعیت و به واقعیت متعارف می‌تازد و نشان‌مان می‌دهد همانطور که زبان ساحتی یکپارچه ندارد و دارای انواع سخن است واقعیت هم دارای انواع واقعیت است. برخورد خاص احمد درخشان با واقعیت از داستان‌های "مرده نو" یک متن مدرن می‌سازد که شایسته توجه است و حتی می‌توان ادعا کرد که می‌تواند در بین داستان‌های درخشان دو دهۀ اخیر ادبیات داستانی فارسی قرار بگیرد. در داستان "الاغ" با یک مسخ مضاعف مواجه‌ایم: الاغی که آدم می‌شود و آدمی که الاغ می‌شود!این نه فقط یک استحالۀ تمثیلی که تعریضی به وضعیت انسان مدرن است. انسانی که به طرق مختلف مسخ شده است و می‌شود و هر روز به شکلی در می‌آید. بر مبنای همین نگاه است که در داستان‌ «مردۀ نو» با آدمی روبرو می‌شویم که زنده است اما مرده هم هست و یا با آدم‌هایی روبرو می‌شویم که عاشق صدای ضبط شدۀ ناشناسی می‌شوند و در به در دنبال آن می‌گردند و می‌بینیم که نویسنده با ظرافت مجاز را جایگزین واقعیت می‌کند که به نوعی مبتلا-بهِ انسان مدرن است انسانی که مرزهای مجاز و واقعیت را گم کرده است و فراموش کرده است که چه چیز واقعاً واقعیت دارد و چه چیز واقعاً واقعیت ندارد. داستان‌های «مرده نو» وحدتی مضمونی دارند همگی اشاره‌ای هستند به وجوه نامرئی واقعیت پیرامون ما! همه آدم‌ها در خود حیوانی دارند یا همه حیوان‌ها در خود آدمی! انچنان که گاهی نمی‌توان یک مرد را از یک سگ، یک زن را از یک روباه، یک مرده را از یک زنده، یک صدا را از صاحب صدا و در نهایت داستان را از غیرداستان باز شناخت.

جوهر داستانی داستان‌های «مرده نو»، «آشنایی‌زدایی» است، آشنایی‌زدایی از واقعیت. درخشان از واقعیت به مثابۀ یک «متن» استفاده می‌کند و داستان خود را در چارچوب این متن –واقعیت به مثابۀ متن- می‌آفریند.از آنجایی که واقعیت فی‌نفسه کیفیت ادبی یا داستانی ندارد،درخشان با تقطیع واقعیت و با انحراف در واقعیت یا نامتعارف کردن آن از واقعیت متن و از متن داستان می‌آفریند. از این منظر «مردۀ نو» اثری درخشان و مثال‌زدنی است؛ آفرینشی است نو و درخور.

اما وقتی «مردۀ نو» را به مثابۀ یک واقعیت مادی برساخته شده از کلمات، جملات و آرایه‌ها در نظر بیاوریم کمی‌ها و کاستی‌ها خود را نشان می‌دهند. بارزترین کاستی «مردۀ نو» پدیده‌ای است که من به قیاس از «شعرگونه‌گی»، «داستان‌گونه‌گی»می‌نامم‌اش. احمد درخشان به مانند بسیاری از داستان نویسان دو سه دهۀ اخیر فارسی «داستان‌گونه» می‌نویسد. به این معنی که در بیان داستان‌اش، لحن، گفتار و سبکی آشنا و البته تکراری دارد.لحن، گفتار و سبکی که پرهیب داستان‌نویسانی چون جمالزاده، هدایت، چوبک، گلستان، صادقی، احمد محمود، گلشیری و دیگران را در نظرمان می‌آورد. البته که احمد درخشان شاید ناگزیر از در افتادن در این دامگه بوده است چرا که احتمالاً مانند بسیاری از داستان‌نویسان جوان نوشتن را از «روی دست داستان‌نویس» آغاز کرده است. اما این داستان‌گونه‌گی هماهنگی فرم و محتوا را در اثرش مخدوش می‌کند. به همین ترتیب داستانی که ایده‌ای فانتزی دارد به دام داستان‌گونه‌گی می‌افتد و لحن و در نتیجه حرکتی ناموزون با مضمون فانتزی داستان به خود می‌گیرد. لحنی که آشناست و چون آشناست لحن احمد درخشان و داستان او که جوهرش «آشنایی‌زدایی» است نیست.این تناقض بداعت داستان‌های «مردۀ نو» را کم‌رنگ می‌کند البته ...

با این همه، «مردۀ نو» همچنان اثری بدیع است از نویسنده‌ای جوان که بی‌شک می‌تواند بیش از این بدرخشد و بدرخشاند!

علیرضا عباسی یکی دیگر از منتقدان در آغاز سخنانش به ضرورت روشمند بودن نقد هنگام بررسی آثار ادبی تاکید کرد. وی در همین ارتباط گفت از هردری سخن گفتن درباره ی کتاب، بیش از آنکه راهگشای شناخت دقیق تر و معطوف به متن باشد ممکن است به حواشی منجر شود و در این میان بیشترین جفا به متن پیش رو صورت می گیرد. او همچنان اشاره کرد نمی توان با معیارهای پراکنده و گزینش شده از تئوری های مختلف ادبی، اثری را واکاوی کرد و انتظار داشت همه ی آنها در یک اثر برآورده شده باشد تا بتوان آن را شاهکاری ادبی خواند و بالعکس در صورت برآورده نشدن همه ی آن انتظارات موجود در ذهن، اثری را فاقد ارزش ادبی خواند.

عباسی درباره ی "مرده ی نو" دومین مجموعه داستان احمد درخشان، پس از مجموعه داستان "تغییر مسیر باد قدغن است" بر ردیابی اندیشه تکوین یافته مولف در روند این دو اثر تاکید کرد. او در همین ارتباط اشاره کرد احمد درخشان نویسنده ای ست که میل به کنشگری دارد و دغدغه های معنایی از مشخصه های بارز داستان های او در هردوی این مجموعه هاست. همانطور که دغدغه های اجتماعی و مسایل مربوط به روابط انسان ها در داستان های مجموعه ی اول حضور چشمگیری داشتند و می شد توجه مولف به آن ها را نسبت به مشخصه های دیگری مانند زبان و فرم بیشتر احساس کرد در "مرده ی نو" هم چنین است با این تفاوت که درخشان در مجموعه ی دوم این تلاش را دارد که به مسایل مغفول مانده در مجموعه ی اول توجه کند.ویژگی های فرمال در مجموعه ی دوم می تواند دستمایه نقد قرار گیرد. این تلاش گاهی نتیجه ی مثبت داشته و در بافتار اثر خوش نشسته و گاهی صرفا نشان از خواست مولف و آزمون و خطای او در وجوه روساختی زبان و فرم دارد.حتی در مقاطعی می توان برخی رفتارهای روساختی در آثار این مجموعه را دست زدن به کاری مخاطره آمیز خواند و آن هنگامی ست که مثلا در داستان اوراد فراموشی یا مرده ی نو، وضعیت معنایی را در وضعیت ابهام قرار می دهد و از وضوح به طور قابل توجهی کاسته شده است. در این رابطه درخشان باید به لزوم دست زدن به چنین مخاطراتی بیشتر توجه کند چرا که او اساسا نویسنده ای معناگراست تا نویسنده ای یکسره فرم گرا.

از سوی دیگر به عنوان مثال وضوح و خطی شدن روایت در داستان اول مجموعه "الاغ" آن را آسیب پذیر کرده است. منظور این است که درخشان باید همچنان که در مورد آن شکل از خطر کردن (که در عکس دسته جمعی آقا و بانو محسوس است)، بازنگری کند؛ متوجه آن میزان از وضوح در داستان "الاغ" که به سهل انگاری طعنه می زند هم باشد. من کنار هم قرار گرفتن این تجربه های متفاوت نوشتاری را در مجموعه داستان "مرده ی نو" شکلی از حرکت روبه جلوی درخشان برای پیدا کردن زبان، ضمن در نظر داشتن امکانات نوشتاری (تکنیک های نوشتن) می دانم.

عباسی در ادامه ی سخنانش به وجوه اعتراضی و شکل های اعتراض که در داستان های احمد درخشان زمینه ساز کنش های سیاسی می شوند اشاره کرد .


01

02

03

4

06

05

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :