گزارش جلسه رونمایی و معرفی دو اثر از مجتبی مقدم
به نام "مرد کارون "و مجموعه داستان " خرس در اغوش درخت "


گزارش جلسه رونمایی و معرفی دو اثر از مجتبی مقدم
به نام نویسنده : پیاده رو
تاریخ ارسال :‌ 9 بهمن 96
بخش : معرفی کتاب

چهارشنبه بیست و هفتم دیماه   جلسه دیگری از گروه "در غیاب نویسنده" در کافهِ شهر کتاب مهرشهر برگزار شد . این جلسه  به رونمایی و معرفی دو اثر از مجتبی مقدم به نام "مرد کارون  "و مجموعه داستان " خرس در اغوش درخت " (نشرسوسا ۱۳۹۶)اختصاص داشت . ابتدا مجتبی مقدم در باره  پیشینه  فعالیت ادبی خود از اغاز تاکنون مختصری صحبت کرد  و بخشی از رمان مرد کارون را برای حاضرین خواند و سپس چند تن از دوستان به نقدو بر رسی اجمالی کتابها پرداختند .
علیرضا فراهانی به عنوان اولین سخنران با اشاره به بلند و حجیم بودن رمان مرد کارون  نظرخود را با طرح پرسشی چنین شروع کرد که : آیا  ویژگی بلند بودن و حجیم بودن یک نوشته باید مزیتی برای رمان یا نویسنده رمان باشد ؟! سپس توضیح داد که "مرد کارون " داری تم روانشناختیِ  انسانی است و حول محور شخصیتی به نام روزبه  شکل می گیرد که دارای  مشگلات روان شناختی متعددی است ،  اگر نویسنده همه توان خود را روی ویژگی روانشناختی داستان  می گذاشت ما با رمانی کم حجم تر ولی متفاوت تر روبرو بودیم ، او می گوید  چیزی که در این رمان به نوعی ازار دهنده است این است که  خواننده احساس می کند باتوجه به ویژگی روانشناختی  این رمان، نویسنده هر انچه که در پس ذهن قصه گویش بوده است  بدون ارتباط و بدون پیوستگی با عناصر دیگر داستان اورده است .  فراهانی  اشاره کوتاهی به دوگانگی زبان به واسطه دوگانگی روایت در رمان نیز  دارد و معتقد است این دوگانگی زبان در این اثر  وجود دارد  . و در اخر تسلط نویسنده در شخصیت پردازی و ويژگى خوب و خوب نوشته شده روانشناختی  رمان"مرد کارون " را وجه مثبت این اثر دانست و گفت  مجتبی مقدم در این مجموعه داستان و رمان  نشان می دهد که نویسنده ایی توانا  و موفق است .

 

در غیاب نویسنده
 

ابراهیم دمشناس به عنوان دومین سخنران صحبت های خود را در به مجموعه داستان مجتبی مقدم اختصاص داد او گفت  : خرس در آغوش درخت 1396 ( نشر سوسا )اولین مجموعه داستان مجتبی مقدم  است که به راحتی نمی توان مجموعه داستان نامیدش . اگر بخواهیم با تعریفی کلاسیک سراغ این مجموعه داستان برویم بخشی از نوشتار آن از آن تعریف بیرون می زند . این تعریف که داستان کوتاه برشی از واقعیت است یا تعریف مشهور شخصیت واحد حادثه واحد و حس واحد به عنوان مشخصه های داستان کوتاه  با این مجموعه ناهمداستان است به عبارتی داستان کوتاه مقدم از این تعاریف سر می پیچد و در مقام نوشتاری تجربی در زبان فارسی خود را به خواننده عرضه می کند . داستان کوتاه  بی‌ربط در واقع پیش از آن که برش باشد مجموعه برش است و تمایل بسیار دارد قطعه قطعه روایت شود و انچه این قطعه بندی را موکد می کند نامگذاری قطعات است . همین مجموعه برشها در داستانی دیگر  بیا بخندیم ...باب دیلن با تعدد سرگذشتها و اشخاص داستان به راه خودش می رود . همینطور آنچه این مجموعه را خلاف آمد نوشتار معمول می کند تخیل داستانی آن است که از یک ریالیسم وهمی تا تخیلی سوررئالیستی را در بر می گیرد . بیان تصویری  نویسنده  به تاثیرگذاری داستانش می تواند کمک خوبی کند . آنچه که در طول داستان خوانی برای خواننده ایجاد لکنت می کند نحوه نوشتار دیالوگهاست ؛ از جمله  عدم ارائه نقش و نشان مفعولی کلمات به فارسی یا زبان بومی . در مجموع خرس در آغوش درخت یادآور امکان سرپیچی و جستجوی روایتی دیگر ست
احمد درخشان سخنران بعدی  با اشاره به ایجاز در مجموعه خرس در آغوش درخت گفت: مجتبی مقدم در این مجموعه بر خلاف رمانِ مرد کارون بسیار قطره‌چکانی به خواننده اطلاعات می‌دهد و حتی می‌شود گفت نوعی خست دارد و داستان‌ها را با فشردگی تمام روایت می‌کند. همین عنصر باعث می‌شود خواننده در خوانش داستان و پرکردن جاهای خالی مشارکت بیشتری داشته باشد و با جهان نویی روبه‌رو شود.
در داستان خرس در آغوش درخت که اسم مجموعه نیز هست رابطه انسان با طبیعت و این‌همانی‌شان مطرح می‌شود. در این داستان همه چیز جزئی از طبیعت است تبدیل و تبدلشان طبیعی.《خداداد گفت: چن شب پیش من یه چیز عجیب دیدم.
-خفه شو. ما اینجا چیز عجیب نداریم.
-درسته نداریم.
-الان من یه ماده گرگم و شما توله‌هامین. این عجیبه؟
-نه طبیعیه.》 ص۹
حتی بدون تاکید نویسنده و شخصیت‌ها بر باورپذیر بودن این غرایب خواننده از ابتدا این جهان عجیب و سوررئال و در عین حال طبیعی را می‌پذیرد. یکی‌شدن انسان و طبیعت در ادب گذشته ما نیز سابقه بسیاری دارد. در اساطیر نیز این استحاله در عناصر طبیعت دیده می‌شود.
از دیگر موتیف‌های خرس در آغوش درخت می‌توان به تنهایی انسان، رهاشدگی و بی‌پناهی‌اش، روابط زن و مرد و عدم درک و فهم متقابل اشاره کرد. شخصیت‌های این داستان‌ها نمی‌توانند یکدیگر را درک کرده و ارتباط برقرار کنند. خشونت جسمی و کلامی در این داستان‌ها جای گفتگو و درک متقابل را می‌گیرد.
درخشان مضامین انسانی و روانشناسانه را از نقاط قوت داستان‌ها دانست و افزود: این مضامین در کنار ایجاز  همان طور که گفتم خواننده را به سپیدخوانی و تاویل و مشارکت در داستان‌ها فرامی‌خواند. در داستان‌های موفق این مجموعه نویسنده جاهای خالی و ناگفته‌ها را با ارجاعات و تلمیحات و بینامتنیتی که بین آثار ادبی و موسیقی و سینما می‌سازد پر می‌کند.
داستان راننده‌ای با عکس همفری بوگارت علاوه بر اشاره صریحش به هنرپیشه‌ء هالیودی، پوشش و هژمونی و تیپولوژی‌اش که در تقابل آشکار با موقعیت راننده است فیلم پرتقال کوکی کوبریک را به یاد می‌آورد. یادآوری فیلم کوبریک و خشونت افسارگسیخته‌شان خواننده را به بعد و شناخت تازه‌ای از موقعیت کاراکترها، خلاء درونی و وانهادگی‌شان می‌رساند. داستان عنبیه‌های قرمز، سگ اندولسی بونوئل را به خاطر می‌آورد.
 داستان بی‌ربط ساختاری اپیزودیک دارد و هر اپیزود مانند اسم داستان در بافتی بی‌ربط‌گونه کنار هم قرار می‌گیرند و تا  یک روایت کلان بسازند، در یکی از اپیزودها به نام چسب زخم روی لب مونیکا بلوچی، فیلم مالنا و ارتباط نوجوان و نوجوانان فیلم با مالنا و احساس‌شان به او بینامتنیتی ایجاد می‌کند و خواننده را به مضامینی جدید رهنمون می‌کند و تصویری کنایی از وضعیت راوی داستان و احساسات و عواطف او نسبت به جنس مخالف می‌سازد.
روایت در داستان بیا بخندیم، بیا با هم سوسک بخوریم آقای باب دیلن، بر مبنای یکی از ترانه‌های این خواننده شکل می‌گیرد.
شاید هنوز برای برخی این ارجاعات و بینامتنیت، عنصری فروکاهنده باشد و نویسنده را در موقعیت تقلید قرار دهد اما همان طور که ادبیات از قدیم الایام بوده و هست، آثار ادبی از دل هم و تحت تاثیر یکدیگر و گذشتگان برجسته می‌بالند و شکل می‌گیرند. در جهان معاصر یک نویسنده نمی‌تواند برکنار از تاثیرپذیری از سینما و موسیقی و هنرهای دیگر باشد. مجتبی مقدم توانسته خوداگاه یا ناخودآگاه از این عناصر در ساختار داستان‌هایش بهره بگیرد.
وی در پایان در برخی از داستان‌ها ایجاز بیش از حد را مخل دانست و گفت: نویسنده در برخی از داستان‌های مجموعه نتوانسته آن بینامتنیت و ارجاعات و تلمیحاتی را که برسازنده و مکمل روایت باشند بیافریند و به همین دلیل داستان‌هایی مثل مادرم سگ یا دست‌هایت به شکل یک معما و رمز درآمده‌اند. داستان بی‌ربط نیز برخلاف ساختار فرم‌گرا بودن و استفاده از انواع گونه‌های ادبی چون نمایشنامه و فیلم‌نامه نتوانسته راویت و ساختاری کلان بسازد. داستان در نهایت به شکل یک پیشنهاد در فرم مانده است.

 

در غیاب نویسنده

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :