کریستیان لوند برگ ؛ برگردان : احمد سینا
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : ادبیات جهان
شعر معاصر سوئد
کريستيان لوند برگ
خداياني كه مائيم
منصور حلاج امروزي تو !
قدرت سنگي
رويشي آهسته روي هم
تا نقطه اي كه كوه تمام مي کند خودش را
قلبي قوي تريني تريني
دستي نيستي كه تور از تيرگي و نور ببافد
نه شعله اي كه چهره ي شب بنمايد
خوابي كه بخوابد و يا چشمي
كه تصوير شهر ي از خود بتابَد
كه به تازگي ترك اش كرده ام
نه دستي استي كه كاسه ي آبي
به كُنج ِ حصاري پيش برانَد
نه منقار كلاغي نه تكه ي نان
نه بازي ي جذري و مد
نه شكافي كه وسعت تن به تنه ي كوه برانَد
بزرگتري تو بزرگتر
بزرگتر از رؤياي پسرك كوري به كعبه ي باطن
منصور ِ حلاج ِ امروزي تو
فضاي ماورا ئي كه آئينه را از پهنا پُر مي كند
تو تصوير آخرين باقي مانده از دختر و پسر نورسي
در برق برفي ي كاغذ
جاجاي پرهيبي كه خَم بدارد خودش را
و بخوانَد
به راهي كه تو مي خواني
جائي كه پا به آستانه ي تمثال تا مي كنم
تا تا شوم تا
نه لكه ي داغ ترين روز و
نه صدائي كه روشنائي را به محكمه ي تاريكي بكشانَد
نه نهالي كه درختي به پا كند و
نه سرابي كه راه را فريب دهد
بزرگتر تو بزرگتر
بزرگتر از بيخوابي ي چراغ و الفباء خواب و آبي
خاطره ي سنگي از پرواز وآسمان
مختصات آدمياني
بزرگتر از برگشتن به خانه
بزرگتر از بزرگتري
بزرگتر از فقداني استي
که هرروزه چنبره به گِرد ما مي زند
بزرگتر از انسان ِ پي ي انساني
هميشه تو همان معنائي
كه فرصت نوشتنش نيست
تو سطر آخر شعري كه شرح حالا مي كند
و تمام مي شود تا
به آغازي دوباره بريزد
مثال خودي كه هست
منصوري
حلاج ِ امروزي
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه