کاوشی در فیلم بیچارگان
سید حمید شریف نیا


کاوشی در فیلم بیچارگان
سید حمید شریف نیا نویسنده : سید حمید شریف نیا
تاریخ ارسال :‌ 14 شهریور 04
بخش : اندیشه و نقد

 

 

 

 

 

کیمیاگری هویت و آزادی: کاوشی در فیلم بیچارگان (Poor Things)

سید حمید شریف‌نیا

 

فیلم «بیچارگان» اثر یورگوس لانتیموس، یک ادیسه سینمایی است که با ترکیب زیبایی گروتسک، طنز تلخ و پرسش‌های عمیق فلسفی، از داستان‌سرایی مرسوم سرپیچی می‌کند. این فیلم که بر اساس رمانی به همین نام نوشته آلاسدیر گری در سال ۱۹۹۲ ساخته شده، بازآفرینی سورئال اسطوره فرانکنشتاین است که از دریچه اگزیستانسیالیسم فمینیستی، نظریه پساانسان‌گرایی و تنش ابدی بین اراده آزاد و جبرگرایی، به تصویر کشیده شده است. در هسته خود، «بیچارگان» تأملی بر ساخت خودشناسی است - اینکه چگونه هویت از طریق تجربه، تروما و شرطی‌سازی اجتماعی شکل می‌گیرد و اینکه آیا استقلال واقعی در جهانی که توسط ساختارهای قدرت اداره می‌شود، امکان‌پذیر است یا خیر.

فیلم «بیچارگان» در اصل، تأملی بر ساخت خودشناسی است. «بیچارگان» با زیبایی‌شناسی بصری باروک، تغییرات لحنی نگران‌کننده و بازی خیره‌کننده اما استون در نقش بلا بکستر - زنی که با ذهن یک نوزاد دوباره زنده شده است - ما را وادار می‌کند تا از خود بپرسیم که انسان بودن، آزاد بودن و خود بودن به چه معناست. این مقاله روایت و انتخاب‌های سبکی فیلم را موشکافی می‌کند، بنیان‌های فلسفی آن را بررسی می‌کند و آن را در گفتمان‌های گسترده‌تر در مورد جنسیت، عاملیت و اخلاق خلقت قرار می‌دهد.

1. تولد دوباره گوتیک: دنیای روایی و زیبایی‌شناختی چیزهای فقیر

فیلم در یک دوره ویکتوریایی خیالی و استیم‌پانک‌گونه آغاز می‌شود، جایی که دکتر گادوین بکستر (ویلم دافو)، دانشمندی بدقیافه و از نظر اخلاقی مبهم، با کاشت مغز فرزند متولد نشده خود در بدن زنی غرق شده، او را زنده می‌کند. نتیجه بلا بکستر است - زنی کاملاً بالغ با آگاهی یک نوزاد که به سرعت از یاوه‌گویی‌های نامنسجم به پرسش‌های فلسفی تبدیل می‌شود.‌ پوچ‌گراییِ بی‌روحِ مختصِ لانتیموس در سراسر فیلم نفوذ کرده و فضایی ناموزون ایجاد می‌کند که بین کمدی سیاه و وحشتِ وجودی در نوسان است. طراحی صحنه، که یادآور «ماجراهای بارون مونشهاوزن» (۱۹۸۸) تری گیلیام و انیمیشن‌های استاپ‌موشنِ گروتسکِ یان شوانکمایر است، دنیای بلا را هم غریب و هم عمیقاً نگران‌کننده جلوه می‌دهد. لنزهای چشم‌ماهیِ کج‌ومعوج، صحنه‌های اغراق‌آمیز و فناوری‌های نابهنگام، حس بیگانگی را برمی‌انگیزند و مخاطب را مجبور می‌کنند سفر بلا را هم به‌عنوان یک افسانه و هم یک آزمایش روانشناختی ببیند.

تکامل بلا، سنت رمان تربیتی را منعکس می‌کند، اما با یک پیچش اساسی: «تحصیل» او صرفاً در مورد بلوغ نیست، بلکه در مورد تحمیل خشونت‌آمیز و رد متعاقب هنجارهای اجتماعی است. همچنان که او از معصومیت به خودآگاهی پیشرفت می‌کند، به تجسم زنده‌ای از لوح سفید جان لاک تبدیل می‌شود - این ایده که ذهن به‌عنوان یک لوح سفید آغاز می‌شود و کاملاً توسط تجربه شکل می‌گیرد. با‌این‌حال، برخلاف تجربه‌گرایی خوش‌بینانه لاک، بیداری بلا مملو از اجبار، استثمار و تهدید مداوم سلطه مردسالارانه است.

2. مبانی فلسفی: اراده آزاد، جبرگرایی و ساخت خود

الف. پارادوکس فرانکنشتاینی: خالق در مقابل خلقت

فرانکنشتاین مری شلی (1818) بر فیلم «بیچارگان» سایه افکنده است، به‌ویژه به‌خاطر کاوش در مورد مسئولیت خالق و استقلال مخلوق. دکتر بکستر، بسیار شبیه ویکتور فرانکنشتاین، بدون در نظر گرفتن پیامدهای اخلاقی آزمایش خود، نقش خدا را بازی می‌کند. با‌این‌حال، در‌حالی‌که مخلوق شلی بلافاصله از رنج خود آگاه است، بلا در حالت غریزه خالص شروع می‌کند و به فیلم اجازه می‌دهد تا چگونگی ساخت خود آگاهی را بررسی کند. سوال فلسفی اصلی اینجا این است: آیا بلا اراده آزاد دارد یا رشد او توسط طرح خالقش از پیش تعیین شده است؟ در ابتدا، اعمال او کاملاً واکنشی به نظر می‌رسد - او زبان را تقلید می‌کند، از دستورات اطاعت می‌کند و جهان را با کنجکاوی کودکانه کاوش می‌کند. اما با کسب توانایی‌های زبانی و فکری، شروع به مقاومت می‌کند. شورش او علیه گادوین، بیداری جنسی او و در نهایت جدایی‌اش با وکیل شهوت‌انگیز دانکن ودربرن (مارک رافالو) همگی نشان دهنده یک استقلال نوظهور است. با‌این‌حال، حتی سرپیچی او نیز ممکن است بخشی از برنامه‌ریزی او باشد. اگر مغز او از قبل با آگاهی نوپای فرزند متولد نشده‌اش پر شده باشد، تا چه حد "خود" او واقعاً متعلق به خودش است؟ این معضل، مباحثات در علوم شناختی و فلسفه ذهن را منعکس می‌کند: آیا آگاهی یک ویژگی نوظهور از پیچیدگی عصبی است، یا یک "خود" غیرقابل توصیف وجود دارد که از شرطی‌سازی مادی فراتر می‌رود؟

ب. اگزیستانسیالیسم و پوچی

سفر بلا همچنین با اندیشه اگزیستانسیالیستی، به‌ویژه ادعای آلبر کامو مبنی بر اینکه معنای زندگی داده نمی‌شود، بلکه ساخته می‌شود، همسو است. بلا مانند سیزیف، به یک وجود پوچ پرتاب می‌شود - بدون رضایت دوباره زنده می‌شود، تحت آزمایش‌های عجیب و غریب قرار می‌گیرد و مجبور می‌شود در جهانی که بین ظلم و شگفتی در نوسان است، حرکت کند. با‌این‌حال، برخلاف قهرمان تسلیم‌شده کامو، بلا با شور و شوق لذت‌جویانه، پوچی را در آغوش می‌گیرد. به‌ویژه، آزادی جنسی او به عملی از سرکشی وجودی تبدیل می‌شود. در جامعه‌ای که میل زنانه را کنترل می‌کند، جستجوی بی‌چون‌وچرای لذت بلا - چه با ودربرن، چه با دیگر معشوقان، یا در فاحشه‌خانه‌های لیسبون - مفهوم ویکتوریایی (و مدرن) را واژگون می‌کند؛ در مورد اینکه بدن زنان محل تنظیم اخلاقی است. امتناع او از احساس شرم، استدلال سیمون دوبوار در کتاب «جنس دوم» (۱۹۴۹) را منعکس می‌کند که زن زاده نمی‌شود، بلکه ساخته می‌شود - اینکه زنانگی ساختاری است که برای محدود کردن طراحی شده است.

ج. پساانسان‌گرایی و اخلاق بهبود

فیلم «بیچارگان» همچنین به گفتمان پساانسان‌گرایی می‌پردازد، به‌ویژه به این سوال که آیا تقویت تکنولوژیکی یا علمی می‌تواند از محدودیت‌های انسانی فراتر رود یا خیر. آزمایش‌های دکتر بکستر - ترکیب اجزای حیوانات و انسان‌ها، احیای اجساد - رویای فراانسان‌گرایی غلبه بر مرگ و میر را تداعی می‌کند. اما فیلم در مورد چنین تلاش‌هایی عمیقاً دوپهلو است. وجود بلا هم معجزه‌آسا و هم هیولاگونه است. او موجودی وصله‌دار است، نه کاملاً زنده و نه مرده، نه کاملاً زن و نه کودک. دورگه بودن او مفاهیم ذات‌گرایانه هویت را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که «خود» همیشه در حال تغییر است، همیشه ترکیبی از تأثیرات. از این نظر، فیلم «بیچارگان» با «مانیفست سایبورگ» (۱۹۸۵) اثر دونا هاراوی همسو است، که استدلال می‌کند مرزهای بین انسان، حیوان و ماشین متخلخل است و پذیرش این سیالیت می‌تواند رهایی‌بخش باشد. با‌این‌حال، این فیلم همچنین در مورد خطرات جاه‌طلبی‌های علمی کنترل‌نشده هشدار می‌دهد. عقده خدایی بکستر، بازتابی از غرور و تکبر فراانسان‌گرایان سیلیکون ولی (Silicon Valley) است که معتقدند می‌توانند بشریت را «بهینه» کنند. رنج بلا - سردرگمی او، استثمار او – به‌عنوان یک داستان هشداردهنده عمل می‌کند: خلقت بدون همدلی، استبداد است.

3. جنسیت، قدرت و سیاست عاملیت

بدن بلا یک میدان نبرد است. از لحظه تولد دوباره‌اش، مردان به دنبال کنترل او هستند: گادوین به‌عنوان سرپرست پدرسالارانه‌اش، ودربرن به‌عنوان معشوقه مالکیت‌طلب او، و بعداً، مجموعه‌ای از چهره‌ها که او را یا یک آزمایش، یک فاحشه یا یک زن دیوانه می‌بینند. بنابراین، سفر او، سفری برای بازپس‌گیری عاملیت در جهانی است که حق حاکمیت زنان بر بدن خود را انکار می‌کند. نقد فمینیستی فیلم بسیار تند و تیز است. رفتار اولیه‌ بلا با زنان به‌عنوان یک کودک، نشان می‌دهد که چگونه جوامع مردسالار در طول تاریخ (و در حال حاضر) با زنان به‌عنوان یک کودک رفتار می‌کنند و استقلال کامل آنها را تحت پوشش حمایت، انکار می‌کنند. آزادی جنسی او نه تنها شخصی، بلکه سیاسی است - رد دوگانه‌ی مدونا-فاحشه که به‌دنبال دسته‌بندی میل زنانه به‌عنوان خالص یا منحرف است. بااین‌حال، فیلم «بیچارگان» از روایت‌های توانمندسازی ساده‌انگارانه اجتناب می‌کند. آزادی بلا به سختی به دست آمده و آشفته است. او اشتباه می‌کند، به دیگران آسیب می‌رساند و خودش نیز مورد خشونت قرار می‌گیرد. این پیچیدگی، او را (با توجه به ریشه‌هایش، از قضا) انسانی‌تر از اکثر شخصیت‌های زن سینما می‌کند، که اغلب به جای موجودات کاملاً تحقق‌یافته، به نمادها تبدیل می‌شوند.

4. زیبایی و وحشتِ شدن

«بیچارگان» فیلمی از تناقضات است - خنده‌دار و وحشتناک، گروتسک و باشکوه، بدبین و امیدوار. این داستانی است درباره رنج و وجد خودسازی، درباره شیوه‌هایی که ما توسط نیروهایی فراتر از کنترلمان شکل می‌گیریم، و عمل رادیکالِ ابراز هویت شخصی در هر صورت. بلا بکستر چیزی بیش از یک آزمایش فرانکنشتاینی است؛ او آینه‌ای است که رو به مخاطب گرفته شده و می‌پرسد: چقدر از «خود» شما واقعاً مال خودتان است؟ چقدر به شما تحمیل شده است؟ و برای رهایی از آن چه چیزی لازم است؟

در نهایت، «بیچارگان» پاسخ‌های آسانی ارائه نمی‌دهد. اما ما را به چالش می‌کشد تا جهانی را تصور کنیم که در آن هویت نه یک زندان، بلکه یک بوم نقاشی است - جایی که ما، مانند بلا، می‌توانیم خودمان را با یک ضربه آشفته و باشکوه در یک زمان به وجود بیاوریم.

 

تابستان 1403

 

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :