چند رباعی از اسدالله مظفری
تاریخ ارسال : 17 اسفند 90
بخش : قوالب کلاسیک
1
دنــیا اثــری از تو نــدیدم ، دارد
تو سنگ زدی من نرمیدم دارد
آغــاز نگاه آخـــرت مـی دانم
معــنای به انــتها رسـیدم دارد
2
مــن ســبز بهـار را برایـت خواندم
غم های سه تار را برایـت خواندم
در کوچه نشستم و صدایت کردم
اشعـــار نـزار را برایت خوانـدم
3
یک عــمر پــر از تــرانه دسـتم دادی
عمری شب عاشقانه دستم دادی
می خواستم از تو دور باشم اما
خندیدی و هـی بهانه دستم دادی
4
مــی آمد و یک بــــغل چرا؟ مــی آورد
مــی رفت و کـــرور گریه ها مــی آورد
ای کاش پس از هزار سالی که گذشت
مــی آمد و با خــودش مـرا مــی آورد
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه