پیرامون کتاب شادی من سروده سعید اسکندی
سینا سنجری


پیرامون کتاب شادی من سروده سعید اسکندی
سینا سنجری نویسنده : سینا سنجری
تاریخ ارسال :‌ 10 خرداد 99
بخش : اندیشه و نقد

 

 

کافی ست خدا بودن کافی ست
پیرامون کتاب شادی من سروده سعید اسکندی

سینا سنجری

 

کتاب شادی من کتابی ست از سعید اسکندری شاعر جنوبی که به تازگی از در اهواز و از سوی نشر خوزان در 116 برگه به چاپ رسیده است.
 تا انجا که می دانم این چهارمین کتاب شعر اوست . از او پیش از این کتاب های " دستم ستاره دریایی ست " ،" تا زانو در زمانه فرو رفتم " و " صفحاتی از تو در کتابخانه من نفس می کشد".
نخست بگویم که به دریافت شخصی خود می پندارم انتخاب نام کتاب شعر کارمهمی ست .اگر کتاب مجموعه ای از شعرهایی باشد با ویژگی های زبانی و نیز درون مایه های مختلف و گاه غیر هم راستا از دوران های کاری شاعر ، انتخاب نام آن  کار ساده ای نیست زیرا با یک کشکول مواجهیم. اما اگر نه با کشکولی از شعر که با کتاب شعری حاوی  هسته مرکزی جهان بینی شاعر (اگر شاعر جهان بینی داشته باشد) روبرو شویم آنگاه انتخاب نام کتاب باید هوشمندانه انجام شود
اگر از عنوان کتاب آغاز کنیم می بینیم که در برابر نام های کتاب های دیگرش که جملاتی شاعرانه بوده اند کاملا ساده تر است : شادی من و شاید در نگاه اول مناسب یک کتاب شعر نباشد اما همین سادگی کمی رندانه است و خواننده حرفه ای را بر می انگیزاند که چیست سبب انتخاب این نام و آیا این سادگی یعنی که شاعر از پس چند کتاب اینک به زبانی برای خویش رسیده و می داند شادی که گوهر زندگی و ودیعه خدایان است چیست. کشف شاعر که باری چیست شادی من آیا رمز نام نهادن کتاب می تواند باشد؟
پس کتاب را می گشاییم تا از نام کتاب رمز گشایی کنیم. به استناد مشخصات کتاب ،  کتاب چهارم او در آستانه چهل سالگی چاپ شده است . چهل سالگی یعنی که شاعر را می شود به نقد جدی گرفت اما در این نوشته شاید به گشت و گذار در مناظر شعرها و نشان دادن بعضی زیبایی های آنها بیشتر نپردازیم و اگر شعری را در حد بقیه  شعرها ندانستیم اشاره کنیم و بگذریم.
شادی من در پنج دفتر نوشته شده و دفتر اول همان شادی من است پس خیال مان راحت است که شاعر نام کتاب را از دفتر اول گرفته و چنین می نماید که این دفتر که سردفتر و نیز نام کتاب از آن است باید نسبت به دفترهای دیگر کتاب در نظر شاعر اهمیت بیشتری داشته باشد و چون می خوانیم و می گذریم در می یابیم که براستی چنین است . دفتر اول کتاب تنها هشت شعر کوتاه دارد که ای کاش بیشتر بود و ای کاش سعید اسکندری دست نگه می داشت و بیشتر در فضای دفتر اول سیر می کرد و آنگاه پس از یکی دو سال دفتری پرورده تر پیرامون جهان "شادی من"منتشر می ساخت. هر هشت کار دفتر اول به روشنی متمایز از دیگر کارهای کتاب است . شاعر در این دفتر پلکانی نوشتن را رها کرده و متن را بصورت مسلسل نوشته که به گونه ای یادآور شطحیان صوفیان است و نیز در روزگار فعلی نمونه اش را می توان در آثار احمد رضا احمدی یافت.
"گمان می کردم "نخستین شعر کتاب و در حکم پیش درآمدی ست بر کتاب :
راهی درنوشتم. راهی از شعر، گمان میکردم در انتهای جاده کسی مرا میخواندَ.

 در همین کار کوتاه در می یابیم که شاعر بر پیشینه ادبیات مسلط است و می گوید راهی درنوشتم. این پیش در آمد کتاب است و در آن تردید است زیرا شاعر گمان می کرده و بنابراین خواننده نیز نباید انتظار قطعیت داشته باشد.
از دفتر شادی من  دو شعر  شادی من و  گفتیم باش پس بود ساختار بسیار خوبی دارند. این ساختار را شاید بتوان ساختاری دورانی نامید که درآن پدیده ها شکل یکدیگر را می گیرند و هر بار به نامی می یابیم شان . شادی کوچک در گذر فرایندی به اندوهی بزرگ تبدیل می شود و این تبدیل ضربه ای ناگهانی در انتهای شعر به خواننده وارد می کند که در می یابد نکند معنای زندگی جز این نباشد و شادی ها در گذر از ماه ها و سال ها در برابر چشمان شاعر می چرخد و می رقصد انگاه :

شکل می گیرد. رنگ می پذیرد. شکل می سازد. رنگ می بازد و اکنون زمان درازی ست که به
اندوهی بزرگ بدل گشته است

 در شعر دیگر که مضمونی ذن گرایانه دارد خدابودن و حلزون بودن و سبزه بودن در حد هم تلقی می شود و این مضمون طی فرایندی دورانی آمده است . بخوانید:
حلزونی باش! لیسهای! چنین میگفتم اگر خدا بودم تا
چنین شود. آن زمان که گفتی: « آرزو میکنم جانوری باشم
کوچک. مثل یک حشره. برگی خانه و خوراکم باشد. تنها
من باشم و سبزی، سبزه و سبزی ». آنگاه به خود میگفتم
کافیست خدا بودن کافیست. سبزی باش! سبزه باش و
سبزی! و چنین میگفتم اگر خدا بودم تا چنین شود.

نحو جملات در این کار نحوی پیامبرگونه دارد گویی شاعر پیامبر نفس خویش است و به خویشتن پیام می آورد.

دیگر کار زیبای این دفتر " مرا به رویا دید " است:
در نیمروز مرداد دیده برهم نهاد و مرا به رویا دید معشوقه ای
که دل از من بریده بود. کنار آبنمایی در بلوار نشسته بودم و
فرشته ای به گلبرگ بنفشه گونه ام را باد می زد.

در این کار هم  با گونه ای اشراق مدرن روبروییم و نیز لطافتی که به نظر می رسد گم شده شعر امروز است. شعر اگر قرار است پناه ادمی باشد پس چرا نباید زبان به لطافت بگشاید. شوربختانه در شعر بسیاری از جوانان امروزه عصبیت و خشونتی بیداد می کند که از روانی پریشان حکایت دارد و گاهی به نظر می رسید در غیاب اندیشه و تخیل شاعرانه دستاویزی ست برای شعرنمایی.
شعر در نهایت خویش حس محض است و سعید اسکندری اگر چه نه به تمامی ولی در بعضی آنات این دفتر به این حس محض نزدیک شده است و زبان شعری اش همچون همین شعر با پرداختی نرم و آهنگین در بافتی طبیعی و لاجرم هماهنگ با ضربان هستی شکل گرفته است.و بگوییم که  این طبیعی سرودن کم دستاوردی نیست و پیش از آن باید از باتلاق ها و سنگلاخ ها گذر کرد.راه و مسیری که امیدواریم شاعر این دفتر همچنان به این راه ادامه دهد.
ورق می زنیم و می رسیم به دفتر دوم : دروغ کوچک از شادی بزرگ می گوید.
جز دفتر اول باقی شعر های کتاب به شیوه معهود یعنی پلکانی نوشته شده اند و در یک برآورد کلی گونه ای وزن و نیز موسیقی در قطع جملات و سطرها و معیارهای مفهومی و زیبایی شناسی رعایت شده است.
یکی از ویژگی های شعری این دفتر و تا آنجا که می دانم شعر سعید اسکندری توجه به موسیقی کلام است که شاید برگردد به تاثیر او از موج نو و ناب و شعر دیگر.
به این نمونه ها توجه کنید :
خانه ام
خیالِ آغوش توست.
...

 نام از نیای شیراز
بر او گذاشتند
...
چیزی شبیه به جود
در وجودش بود
در نامش
و در سرانجامش
و جاده در مسیر او
به جادو انجامید

...
بر ویرانه ها
ویرانه های مدور آبادان
و محو
در سایه روشن محوِ خویش

...
بگذار تا نهال نازک غزلی باشم
تنها نهال و
از محال این قصیده ی لامیه بگذرم
...
تا موج های کوچک کارون را
وقتی که اینچنین
چین بر جبین آب میاندارند
خیزاب های بلند خزر دیدم.
...
آبت را باده
آفتابت را همواره
در گوش آسمانی از فیروزه
گوشواره
گوشواره ی زر دیدم.
....
در خلسه ی خیالم و اینک
محصور
در نرده های نور
تو را مرور میکنم در ذهن
ای پرنده ی دور!
...
باید تو را دوباره
بر کتف این کاغذ
مثل خیالی در خواب
خالکوبی کنم.
...
قرمز: اما قیامت است و
در قلب انقلاب
بیقراری بیرق هاست
از تیغ های تقسیم
...
کارون کنار نمی آید
باید کتاب را
به آب بیندازم.
...
در آرزوی آبی دریا
روزی
...
که امروز
زردروی و نومید
بر اطلس رومیزی اتاقم
با قوس سرد و آبی اقیانوس
قصد سفر دارم.
...
بر کاجی سیاه
کنج کاغذ
..
و از این نمونه ها که به تصادف آمد باز هم در کتاب هست. توجه شاعر به رعایت موسیقی بیرونی (گاهی اوقات وزن عروضی)  و نیز همزمان موسیقی درونی و نیز هندسه کلام ( مثلا روز و آرزو ، امروز و رومیزی ، کاج و کنچ و کاغذ ) و نیز البته حجم قابل توجه قافیه های درونی در مجموع  همانطور که قبلا گفته شد کتاب را آهنگین و گوش نواز کرده است و این دستاورد در روزگار آواهای گوش خراش کم دستاوردی نیست. نیز باید بگوییم که در روزگار بیداد ساده نویسی در شعرشماری از شاعران که گاه البته خواننده عوام را به اشتباه می اندازند که نکند شعر همین نوشته های دم دستی ست ، بازنمایی و باز گفتن شعری که نشان از رنج شاعر در کشف و شهود کلمات دارد  و دفتر شادی من تا حدی البته نماینده این تلاش شاعرانه است،  نیاز نقد امروز است.
....
دفتر دوم کتاب شعر خوب کم ندارد گذشته از شعر اول که گویا باز هم پیش درآمدی ست بر این دفتر شعر های دیگری هم هست که خواندنی اند و قابل تامل همچون: کریم ببر ، جای پا ، زیبایی مخوف و از زیبایی مرگ که به حیاتقلی فرخ منش تقدیم شده و بی گمان شعر زیبایی ست:

دلتنگ خنده های توام، دلتنگ
چه زیبا گام برمی دارد مرگ!
از جای پایش بر خاک
پرنده می روید.
چه زیبا گام برمی دارد و
زیباتر می کند
نام های زیبا را
در بوسه های قلم بر سنگ
دلتنگ خنده های توام، دلتنگ

این شعر کوتاه در نوع خود شعر کاملی ست و نیز با تکرار سطر اول در آخر دایره مرگ و زندگی را تداعی می کند. در هر سطر مرگ در هیات زندگی ست که از جای پایش پرنده می روید. زیرا اندوهی که از مرگ به آدمی دست می دهد اندوهی زیباست.
در دفتر دوم شعری هست به نام سرود آنکه ایستاد شونده، سرودخوان و دوستدارنده که به دیگر شعرهای این دفتر شباهت ندارد و در حد دیگر شعر ها نیست با آن ضمایر فاعلی اش. شاید بهتر بود شاعر این شعر را در این دفتر نمی آورد یا با بازسرایی فکری به حال ان می کرد . به نظر من این شعر باید طولانی تر باشد تا به سرانجامی برسد.

نام دفتر سوم بهار برف است و با همین نام شعری می خوانیم در آغازش :


در خاکسترِ خیال خیابان
آه این شکوفه های سفید برف
بر شاخه های خشک زمستان

در شعر چهارشنبه سوری هم شاعر به موسیقی کلمات توجه ویژه دارد و همچنین از قافیه و ردیف غافل نیست که البته چون بقیه موارد موفقیت آمیز نیست و کمی کل کار را تظاهرآمیز کرده است:

این شعر باشکوه
این شعله بیشکیب
این شاخه از شکوفه شکوفاست
جشن شراب و شادی برپاست
در من شراب هست
ولی شاد نیستم
از بندهای اندوه
آزاد نیستم.
  از دیدگاه من در این دفتر نیز شعر خوب کم نداریم . از شعرهای خوب این دفتر می شود به مرور ( که از بهترین شعرهای کتاب است)  و گل  اشاره کرد:

مرور

نیلی نشسته ام
به نشئه ی افیون و
باغچه از اطلسی و میمون
معطر و رنگارنگ
در خلسه ی خیالم و اینک
محصور
در نرده های نور
تو را مرور میکنم در ذهن
ای پرنده ی دور!

از این دفتر که بگذریم دفتر چهارم است که در آن شاعر به مناسبت موضوع در نوع نوشتاری چند ابتکاراتی به خرج داده که البته به گمان من تفننی ست و نمی شود در آنها پیشنهاداتی خلاقانه جستجو کرد مثل شعر  پروانه یا شاپرک که به صورت پروانه نوشته شده است(البته در انگلیسی گونه ای شعری ست که فیبوناچی می خوانندش . فیبوناچی در ریاضیات یک سری عددی ست. در فیبوناچی  شکل نهایی فرمی هندسی پیدا می کند). یا شعر اوج گیری که باید از پایین به بالا خوانده شود . دفتر چهارم تا حدی ضعیف تر از باقی دفترهای کتاب است و شاید بهتر بود شاعر از خیر آن می گذشت. کمتر شعری در آن به پایه و مایه ی سه دفتر اول می رسد.

و اما می رسیم به دفتر آخر به نام روزم در امپرسیونیسم می گذرد که شاید قرار است با شعرهای ش  نوعی ادای دین باشد به امپرسیونیسم و البته به خوبی این دریافت را در شعر اول دفتر می بینیم :

شکفتن در عریانی
با واژگان تیره تو را از رنگ
از رنگ های استوایی وحشی
نقاشی کردم
حالا تمامِ بوم
جز چهارپنج رنگِ مزاحم
شکفتنِ عریانی ست.
 در این دفتر هم چند شعر خوب و خواندنی همچون خالکوبی ، چرا ؟ چه کسی؟ ، فرهاد مهراد و افشا  حیثیتی به دفتر پنجم که اخرین دفتر کتاب است می بخشند.  البته در این دفتر هم هست شعرهایی مثل چنگال های نقره و خرچنک که آن شاعرانه دیگر شعر ها را ندارند.
....
در مجموع شادی من کتابی خواندنی ست و دستاوردهای شاعر در همراهی کردن با واژگان و کشف ظرفیت های انها و نیز توجه به ساختار در بافتی لطیف و آهنگین در این کتاب کم نیست و می شود امیدوار بود که کتاب و یا کتاب های بعدی شاعر از این هم فراتر برود و ما با شاعر خوب دیگری از خوزستان که در دهه های اخیر بستر پرورش و رویش جریان های پیشرو شعر بوده است روبرو شویم.

 

سینا سنجری
ونکوور بیست و پنجم اپریل دو هزار و بیست

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :