يادداشتي بر مجموعه شعر:«ديگر هم بازي ات نمي شوم»، سروده پژمان الماسي نيا / علی حسن زاده

تاریخ ارسال : 13 مهر 89
بخش : اندیشه و نقد
سبز، سفيد، آبي
يادداشتي بر مجموعه شعر:«ديگر هم بازي ات نمي شوم»، سروده پژمان الماسي نيا
«بوي ابديت هاي غبار آلود در نفسم بود...»
فردريش نيچه
از ميان تمام/ بازي هاي كودكانه مان/ تنها "يادم تو را فراموش"/ خوب بلد بودي/ زبان اشعار مجموعه شعر « ديگر هم بازي ات نمي شوم» شُسته و رُفته و به دور از پيچيدگي و بر جسته سازي (در معناي فرماليستي آن) و عمل بيگانه سازي يا تاثير فاصله گذاري (در معناي برتولت برشتي و نظريات ويكتور شكلوفسكي در باب آشنايي زدايي) و آغشته به ايجاز است و يا به عبارتي ديگر «ساده» است و اين سادگي زباني من را انداخت به ياد اين سطر از شعر بلند صداي پاي آب سروده زنده ياد سهراب سپهري كه سروده بود: «ساده باشيم چه در باجه يك بانك چه در زير درخت» و انگار زبان اشعار اين مجموعه سعي كرده است در نزد مخاطب فرضي ساده پديدار شود و البته اين سادگي زباني من را انداخت به ياد سادگي زبان اشعار شاعراني چون: احمد رضا احمدي، بيژن جلالي، سيد علي صالحي و سهراب سپهري. شايد بد نباشد بنويسم الماسي نيا كتابش را به شاعر معاصر: احمد رضا احمدي تقديم كرده است و شعري را به ياد شاعر معاصر بيژن جلالي سروده است. الماسي نيا توسط اين زبان ساده، فضاهايي واقعگرايانه: در ابتداي همان كوچه بن بست/ هر لحظه شماره مي كنم/ احتمال باز آمدنت را.../ فراواقعگرايانه: تو رفته اي.../ اما/ گل هاي سرخ روسري ات/ ـ تازه ـ/ امروز شكوفه داده اند./ و رمانتيسيتي: تنهايي ام را كه مي بينم/ ياد تو مي افتم.../ توليد كرده است. اشعار اين مجموعه به لحاظ ساختاري منسجم هستنند زيرا عناصر روايي هر يك از اشعار سر جاي خود است و ربط عناصر روايي (علت مندي روايت) باهم ديگر مشخص است و به سبب همين ربط ها ست كه شكل هاي هريك از اشعار منسجم و منطقي جلوه مي كند و همين نظم كه به گفته دكتر محمد رضا شفيعي كدكدني: «شعر عبارت است از نظم و ولا غير» است كه هماهنگي ميان عناصر روايي هر يك از اشعار را سبب شده است تا صداي هريك از اشعار چون صداي سازي ناكوك گوش مخاطب فرضي را نيازارد و بي شك يكي از عناصر مهم زباني در شعر «موسيقي» است و به گفته رنه ولك: «تاثير كلي شعر مبتني بر آهنگ آن است يعني اركسريشن (orchestration) و خلاصه اين كه پيام شعري همان اركسريشن است.». «عشق»: تابستان ها/ تن هامان/ خيلي دور.../ قلب هامان خيلي نزديك/ «مرگ»: برف مي بارد/ و انتظار تو را/ دفن مي كند../ «ميل به ابديت»: به خواب مي روم/ ـ ـ براي زنده ماندم ـ نياز دارم به تو و خاصه «تنهايي» (يا فرد گرايي كه يك مبناي مهم مدرنيته است. مبنايي كه از روزگار رنسانس به بعد همواره درباره ي اهميت فلسفي اش بحث شد و سرانجام اقتصاد سياسي كلاسيك اعتبارش را قطعي كرد. تنهايي مهمترين دستاورد اخلاقي فرد گرايي است، امّا چون خود فردگرايي، دو نسبت متفاوت با روزگار مدرن دارد. هم مي تواند «بيماري زندگي جديد» محسوب شود، و هم مي تواند «بنيان اصلي و نهايي فرهنگي اصيل» به حساب آيد . نيچه گفته است: تنهايي بهر كسي گريز يك بيمار است، و بهر كس ديگر، گريز از برابر بيماران.): تنهايي ام را/ كه مي بينم/ ياد تو مي افتم.../ مضامين اصلي اشعار اين مجموعه اند كه اين مضامين مضاميني ازلي و ابدي اند و به همين سبب است كه كليشه نمي شوند و دغدغه انسان هاي همه اعصار قرار مي گيرند و نكته ديگر اين است كه چنين مضاميني در آثار هنري توليد شده در شرق وجود چشم گيرتري دارند تا در آثار هنري توليد شده . براي نمونه توجه كنيد به از شعري از شاعر معاصر ژاپني ماسا ـ اوكا شيكي؛ ترجمه علي عبدالهي/ پيچك ها/ براي پيچك ها/ مي بايد تكيه گاهي فراهم آورم./ مي انديشم اما؛/ آيا پاييز را خواهم ديد؟/ سطر آخر اين شعر تصوير مركزي اين شعر است كه مضمون «مرگ» را در خود نهفته دارد. مخاطب فرضي در خوانش اشعار اين مجموعه با جهان بيني شرقي الماسي نيا مواجه مي شود و به همين سبب است كه به ياد آثار هنري توليد شده در شرق مي افتد. وجود اين مضامين در اشعار اين مجموعه سبب شده است تا اين اشعار، اشعاري تاريخ مصرف دار نباشند و يا به عبارتي ديگر شاعر زيركانه از گزينش مضامين سياسي و تاريخي پرهيز كرده است تا اشعارش وصل نشود به دوره اي خاص در تاريخ سرزمينش و محصور شود در همان دوره و در زمان هاي ديگر خوانش نداشته باشد؛ رفتاري كه سهراب سپهري در ز مان حياتش با مقوله هنر، خاصه با اشعارش مي كرد و به همين سبب مورد ملامت خيل عظيمي از هنرمندان آن دوره قرار گرفت و همين طور هم بيژن جلالي و احمد رضا احمدي و به همين سبب است كه اشعار اين شاعران از زمانه خويش فراروي كرده است و امروزه خوانش دارند و شايد هم اشعار مجموعه شعر: «ديگر هم بازي ات نمي شوم»، توسط اين بي زماني و بي مكاني (البته اين سخن به معناي نفي زمان و مكان از سوي اشعار اين مجموعه شعر نيست بلكه به اين معناست كه وقايع هريك از اين اشعار ممكن است در هر زماني و در هر مكاني رخ بدهد) از مرزهاي زماني و مكاني زمانه خويش عبور كنند و در زمانه اي ديگر خوانش داشته باشند. و به همين سبب است كه اشعار اين مجموعه هر گونه نقد سياسي و اجتماعي خاصه نقد ماركسيستي را بر نمي تابند. انگار بوي ابديت هاي غبار آلود در نفس اشعار اين مجموعه است.
لینک کوتاه : |
